📖🌻🌼. ☘شرح تک غزلی از غزلیات شمس.. ◾️پیغمبر عشق

#شبی_در_کنار_آفتاب📖🌻🌼
☘شرح تک غزلی از غزلیات شمس

◾️پيغمبر عشق
« قسمت اول »

🌿اگر قرآن را خشيت‌نامه بدانيم آن‌گاه مثنوي طرب‌نامه است. زبان قرآن بيش و پيش از هر چيز زبان حزن و خشيت است و اگر از حبّ و عشق گاهي سخني به ميان مي‌آورد، چندان بسط و تفصيل نمي‌دهد:
🍃مؤمنان آنانند كه چون نام خدا به ميان مي‌آيد «وجلت قلوبهم»، دلشان مي‌لرزد. و قرآن كتابي است كه اگر بر كوه نازل مي‌شد آن‌را از خشيت خدا پاره پاره مي‌كرد (خاشعاً متصدّعا من خشيه الله) و اين خشيت گرچه نوعي «شرم عاشقانه» است، اما شرم‌اش بر عشق‌اش مي‌چربد و خوف‌اش بر انس‌اش غلبه مي‌كند. مثنوي اما دكان وحدت است و اين وحدتي است كه زاده عشق است:

آفرين بر عشق كلّ اوستاد
صد هزاران ذره را داد اتحاد

همچو خاك مفترق در رهگذر
يك سبوشان كرد دست كوزه‌گر

🍀اين عشق كه كليد واژه و امّ‌الكتاب مثنوي است هم طرب مي‌آورد هم وحدت، هم ديو را فرشته مي‌كند، هم غم را مي‌زدايد، هم برتر از شريعت مي‌نشيند، هم دليري به عاشق مي‌دهد، هم كرم و سخاوت،‌ هم زبان‌گشاده هم دست گشاده هم روش گشاده، هم خُلق حَسَن، هم كام شيرين، هم مي‌ميراند، هم زنده مي‌كند، هم حرص را مي‌برد هم بخل را. و در يك كلام خليفه خدا بر روي زمين است و بلكه چنانكه در ديوان شمس مي‌آورد اين عشق، عين خداست:

دوش ديوانه شدم عشق مرا ديد و بگفت
آمدم نعره مزن جامه مدر هيچ مگو

قمري جان صفتي در ره دل پيدا شد
در ره دل چه لطيف است سفر هيچ مگو

گفتم اين چيست بگو زير و زبر خواهم شد
گفت مي‌باش چنين زير و زبر هيچ مگو

گفتم اين روي فرشته است عجب يا بشر است
گفت اين غير فرشته است و بشر هيچ مگو

گفتم اي جان پدري كن نه كه اين وصف خداست
گفت اين هست ولي جان پدر هيچ مگو

⏪ادامه دارد...
@roshanfekridini13.