📖🌊. ☘شرح مثنوی معنوی.. ◾️ ورای کفر و ایمان، آسمانی است

#شبی_در_محضر_مولانا📖🌊
☘شرح مثنوی معنوی

◾️ ورای کفر و ایمان، آسمانی است

برون شو ای غم از سینه که لطف یار می‌آید
تو هم ای دل ز من گم شو که آن دلدار می‌آید
مسلمانان مسلمانان، مسلمانی ز سر گیرید
که کفر از شرم یار من مسلمان‌وار می‌آید

🌿وادی کفر و ایمان، وادی تمایز و تفرقه است. وادی نفع و سودی است که گفتار زبانی را ملاک منزلت و جایگاه افراد برمی‌شمارد. البته این امر تنها در اعتقاد به وجود خدا یا عدم وجود خدا نیست که انسان‌ها همدیگر را برنمی‌تابند و سر سازش و صلح ندارند. در تمام وادی گزاره‌های زبانی و معرفتی که با عباراتی چون "چنین است" و "چنین نیست" بیان می‌شوند، آدمیان سر ستیزه و کشاکش دارند. می‌اندیشند که اگر "دیگری" گفتار و اندیشه ایشان را به رسمیت نشناسد و به دید‌ه‌ی قبول در قبال افکار آنان ننگرد، آسمان به زمین خواهد آمد و روز جزا به پا خواهد شد. در اینجا با منازعات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی سر و کار نداریم که ماهیت آن موضوعات همان است که انسان‌ها برای لقمه نانی چون گرگ‌ها به جان هم افتند و گریبان همدیگر چاک کنند.
عجب از اندیشه‌ی توحیدی است که چگونه به چوب وحدت هر کس و ناکسی را می‌نوازد و از جرگه آگاهان و بیداران بیرونش می‌انگارد. طُرفه موحّدی است که می‌پندارد تنها خدای او خدا است و خدای دیگران و حتی بی‌خدایی ایشان نه بهره از حقیقت دارد و نه حتی در پرتوی از آفتاب دلیل بر آن تابیده است. عجب از موحدی که سیطره و استیلای همه‌جایی وحدت را در نیافته است و در حق آن که به زبان خویش با خدا سخن می‌گوید عتاب می‌کند که:

این چه ژاژست این چه کفرست و فشار
پنبه‌ای اندر دهان خود فشار
گند کفر تو جهان را گنده کرد
کفر تو دیبای دین را ژنده کرد
گر نبندی زین سخن تو حلق را
آتشی آید بسوزد خلق را

🍃و نمی‌داند که هیچ وهم و خاطری توحید حق را در نمی‌یابد و هیچ خیال به وادی قدس او نمی‌رسد که به تعبیر عطار:

دائما او پادشاه مطلق است
در کمال عزّ خود مستغرق است
او به سَر نآید به خود آنجا که اوست
کی رود عقل وجود آنجا که اوست

🍀اینک چون چنین است، کدام کس است که مدعی شود او توحید را دانسته و بدان متخلق است و دیگری نیست؟ آیا این ادعا چیزی جز مقید کردن خداوند بی‌چون به چون و چرای ذهنی انسانی است و آیا این چیزی جز پوشانیدن جمال عالم‌تاب آفتابی است که به جان مسلمان و نامسلمان به یکسان تابیده است؟ چه جای کفر؟ که این خود بزرگترین کفر است که راست‌کیشی خود را بی‌چون و چرا بیانگاریم و بپنداریم که دیگران جز وهم و پندار در چنته ندارند؛ به تعبیر سعدی:

لب دریا همه کفر است و دریا جمله دینداران
ولیکن گوهر دریا ورای کفر و دین باشد

🍂 پس چه جای و کفر و ایمان در مقام حضور ذاتی که بخشش عالم‌تاب و لطفش همگانی است؛

دزدیده چون جان می‌روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
تا آمدی اندر برم شد کفر و ایمان چاکرم
ای دیدن تو دین من وی روی تو ایمان من
@roshanfekridini13..