فرمودید روشنفکر دینی هم در نهایت به کتاب و سنت می‌رسد

فرمودید روشنفکر دینی هم در نهایت به کتاب و سنت می رسد. اگر ما در سلسله باورها و استدلال هایمان در روشنفکری دینی، در نهایت به سنت برسیم، یعنی به شخصی می رسیم که پیامبر است و کلامش حجت است. آیا به این معنا نیست که سلسله ی دلایل ما به یک علت ختم شده است؟

منظورتان این است که به پیامبر ختم می شود؟

بلی. یعنی ما وقتی از مرجعیت سنت سخن می گوییم، یعنی معتقدیم چون پیامبر کار مشخصی را انجام داده است، یا سخنی را برزبان آورده است، ما آن را می پذیریم. اینجا صرف این که این سخن را پیامبر بر زبان جاری ساخته است، ما آن را پذیرفته ایم و به یک “علت” رسیده ایم.

خیر “علت” درکار نیست. چون ما به دلایلی محمّدابن عبدالله را به منزله ی پیامبر برگزیده‌ایم سخنان اورا هم صادق می انگاریم. فرض کنید که شما به دلیلی که غزالی بیان کرده ، به پیامبر ایمان آورده باشید. دلیل غزالی چه بود؟ انچنان که در المنقذ من الضّلال می گوید:ریاضی دان می فهمد که ریاضی دان کیست، فقیه می فهمد که فقیه کیست، همچنین کسی که دارای تجربه های دینی باشد، می تواند بفهمد که پیامبر کیست و کدام سخن رایحه وحی دارد و کدام سخن ندارد. این استدلال او است.

بقول سعدی: آنکس که زدار آشنایی ست / داند که متاع ما کجایی ست