◾️ کجاست مولانا و نعره‌های مستانه و فریادهای جگر شکافش

◾️ کجاست مولانا و نعره های مستانه و فریادهای جگر شکافش

🌿🔺در غزل های مولانا روح ، فریاد میزند نعره میکشد و جست و خیز میکند تا وقتی بخش عمده ای از جوش و تپش حیاتی خود را از دست ندهد در قالب وزن ولفظ درنمیآید . خواننده ای که در امواج شعر وموسیقی این غزلها غوطه میزند خود را با آهنگ آن در جست و خیز می یابد با آنها به اوج افقهای ماورای حس میپرد بامولانا در شور و جذبه تجربه های عرفانی غرق میشود ولحظه ای خود را بی جسم ، بی وزن و بی خود ، در فضایی که به دنیای « خودی » او تعلق ندارد و در عالمی که با روح بیش از عقل و با قلب بیش از حس ارتباط دارد مستغرق می یابد . اما قبل از هرچیز این غزلها نعرهٔ مستانه یی است که شاعر در تب های بیخودی سر می دهد و مقاومت در مقابل غلبات آن برای وی ممکن نیست .
وقتی خود آشکارا فریاد می زند که « تا مست نیم نمکی نیست در سخن » در واقع همین بی اختیاری خود را در مقابل موج شعر که همانند سیل به همراه هیجانهای قلبی از درونش میجوشد و بیرون میزند نشان میدهد ، و شعر وقتی بر گوینده تا این حد غالب و قاهر باشد البته انتظار سعی در تهذیب و تأمل در اصلاح آن از گوینده نمیتوان داشت. شاعری که لفظ و تعبیر را میسنجد و با دقت سبک و سنگین میکند کلام را ترصیع و تزیین مینماید معنی را به هم میپیچد و لفظ را تراش میدهد البته مغلوب هیجان درونی نیست ، هنرش استادانه هست اما صادقانه نیست و لا محاله به قول #حافظ صنعتگر است اما طبع روان ندارد.
💠#عبدالحسین_زرین_کوب

☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
میان نعره‌ها بشناخت آواز مرا آن شه
که صافی گشته بود آوازم از انفاس حیوانی
اشارت کرد شاهانه که جست از بند دیوانه
اگر دیوانه‌ام شاها تو دیوان را سلیمانی
شها همراز مرغابی و هم افسون دیوانی
بر این دیوانه هم شاید که افسونی فروخوانی
به پیش شاه شد پیری که بربندش به زنجیری
کز این دیوانه در دیوان بس آشوب است و ویرانی
شه من گفت کاین مجنون به جز زنجیر زلف من
دگر زنجیر نپذیرد تو خوی او نمی‌دانی
هزاران بند بردرد به سوی دست ما پرد
الیناراجعون گردد که او بازی است سلطانی

#موسیقی

🎵یارب آخر ز غم عشق تو دیوانه شدم

💠 شعر :مولانا
💠 آواز : هیراد

☘ #شرح_مثنوی_معنوی_مولانا
@roshanfekridini13..