آب روان که با صدای با نشاطی در جوی می‌گذشت، سبزه‌های دم زننده و درختها که دانه‌اک‌های شکوفه بر خود آورده بودند، با بوی و نشئه‌ای ک

آب روان که با صدای با نشاطی در جوی می‌گذشت، سبزه‌های دم زننده و درختها که دانه‌اَک‌های شکوفه بر خود آورده بودند، با بوی و نشئه‌ای که در هوا بود، و صدای مرغ، همه در یک مجموع، روز فراموش ناشدنی‌ای را عرضه می‌کردند، که سنّت، برجستگی خاصّی به آن داده بود. می‌بایست سبکروح‌ترین روز سال باشد، روزی که به‌نحو ملموس، پایان فصل بسته‌ی زمستان و آمدن دوران گشاده‌روی بهاری را نوید می‌داد.
نزدیک عصر ، نوبت سبزه گِره زدن می‌شد. توی باغ ولو می‌شدند و با دقّت تمام و حضور قلب گِره را می‌بستند، باشد که گِره از کارشان گشوده شود. به دخترهای پا به بخت، و یا مادرهایی که دختردار بودند، با گوشه‌ی چشم و پوزخند نگاه می‌شد، که آنها با قلبِ پُر از نیّت و انگشتانِ آرزو‌گر دست به جانب سبزه می‌بردند.

#روزها_جلد‌اول

💎کانال دکتر محمّد‌علی اسلامی‌ندوشن

🆔 @sarv_e_sokhangoo