✔️🔹سه – تعامل:

✔️🔹سه – تعامل:

✔️🔹سه – تعامل:
میزان تعامل و «گفتگو» ی دانشجویان با همدیگر، یکی از مسائلی است که درک روشنی از آن ندارم. استنباط شخصی من (که شاید اشتباه هم باشد) این است که یک گسست، و عدم «تعامل کلامی» جدی بین بچه ها هست. مثلا چطور؟ برای مثال وقتی که استاد دقایقی دیر به سر کلاس می رسد در فضای ذهنی ما، بچه ها به گپ و گفتگو و بلند صحبت کردن مشغول می شوند. ولی انگار انسان یکه می خورد وقتی می بیند که صبح ده دقیقه کلاس دیر شده و هیچ گپ و گفتی «در فضا» نیست. حداکثر چند گفتگوی دونفرۀ آرام این سمت و آن سمت. شاید این مثال قدری سطحی به نظر برسد ولی، «تجلی» یا تبلوری از فضای «فردگرایی» آمریکایی یا همان
Individualism
را انگار در اینگونه لحظات می بینی. فضایی که در آن، شبکۀ جامعه کار نمی کند بکله «خوشه» ها و «پیوندهای اجتماعی/شغلی محدود» است که کار می کند. همان که قبلا در بحث "کلاب"*🔻 دنبال کرده بودم. البته رشته من علوم اجتماعی نیست ولی این یکی از پررنگترین دریافتهای شخصی در فضای مناسبات اجتماعی این مملکت است. یک فردگرایی شدید، که حتی در اوج دوران جوانی افراد هم، حضور و تبلور دارد.

✔️🔹چهار- مدیر دپارتمان:
در یکی از هفته های طول ترم، دفتر دانشکده ایمیل زد که هفته آینده مدیر گروه (دپارتمان) حدود ده دقیقه سر همه کلاسها خواهد نشست؛ و بعد هم با دانشجوها گفتگو خواهد کرد. کار ارزنده و جالبی بود به گمانم. علاوه بر اینکه مدیرگروه در قالب یک «مشاهده عینی» نحوۀ تدریس تمام اساتید (و بخشی از فضای کلاسشان) را می بیند، مستقیما هم با تمام بچه های درسهای مختلف دقایقی حرف می زند و از برنامه های دانشکده و کلاسهای ترم بعد سخن می کند.

✔️🔹پنج- سیاه و سفید:
در تمام این چهار کلاس (که حدودا هشتاد دانشجو بود) حتی یک دانشجوی سیاه پوست هم نداشتم (البته دانشجویان نسل دوم هیسپانیک یا شرق آسیا، چند مورد معدود حضور داشتند). ولی جالب اینکه در طول همین ترم برای یک جلسه تدریس آزمایشی به دانشگاه ساواناه در ایالت جورجیا دعوت شدم. قبل از ارایه، مدیرگروه گفت که اینجا، بخش زیادی از دانشجوهای ما افریکن-امریکن هستند. و درست گفته بود، سرکلاس بیشتر بچه ها سیاه پوست و حال و هوای کلاس، کاملا متفاوت. کاملا.
این در اصطلاح #جدایی یا آنکه خودشان
Segregation
خطابش می کنند، هنوز یک واقعیت از فضای اجتماعی کشور است. هرچند کارهای «جدی» و عملی بسیار، برای حل این مسئله انجام شده ولی ظاهرا موضوع ریشه دار تر از اینهاست و هنوز راه نرفته ی بسیاری در جامعه هست.

✔️🔹شش- شهریه:
در بحث "اقتصاد دانشگاه" عنوان شد که بخش زیادی از کیفیت در دانشگاههای آمریکا، وابسته به مسئله شهریه است. البته همه ی کیفیت به این دلیل نیست اما شهریه، باری است که دولت در این سیستم آموزش عالی، بر دوش خانواده (یا خود فرد) نهاده است. و این بار (که متناسب با بنیه مالی خانواده ها، قابل تحمل/غیرقابل تحمل خواهد بود) یکی از «اسباب» همان جدایی یا سگریگیشن. امیدوارم که در آینده فرصتی برای دنبال کردن این بحث فراهم شود؛ اما جداول زیر خلاصه هزینه های «یک دانشجو» برای «یک ترم» در مقطع لیسانس، در این دانشگاه است: دانشجوی مقیم ایالت بیست و هشت هزاردلار و دانشجوی خارج از ایالت، چهل و دو هزار دلار در ترم.
https://financialaid.calpoly.edu/_finaid/coa1920.html
همین ارقام برای دوره کارشناسی ارشد حتی برای دانشجوی مقیم ایالت، حدود چهل و هفت هزار برای یک ترم است. یعنی یک دوره کارشناسی ارشد (بدون بورس) حدودا دویست هزار دلار؟
...به شکل بیرحمانه ای زیاد است.

این بحث را دنبال خواهیم کرد.

@solseghalam
▪️▪️▪️▪️
📌پی نوشت: یادداشتهای مرتبط
✍️تدریس در مدرسه ابتدایی ژاپنی
http://solsnevis.blogfa.com/post/104
✍️به کلاب صبحانه خوش آمدی
https://t.me/solseghalam/1385
✍️اقتصاد دانشگاه
https://t.me/solseghalam/1633