درباره کتاب «دغدغه ایران» دکتر محمد فاضلی

درباره کتاب «دغدغه ایران» دکتر محمد فاضلی

درباره کتاب «دغدغه ایران» دکتر محمد فاضلی

🔹1- در فیلم آژانس شیشه ای در میان دیالوگ های تند و تیزی که سلحشور با حاج کاظم رد و بدل می کنند جمله ای هست که عجیب تامل برانگیز است؛ سلحشور به حاج کاظم می گوید:

- پس اون پسر تو، کِی باید بتونه برای آینده اش برنامه ریزی کنه؟ این دهه، دهه من هم نیست. دهه اونه!

این سوال، و این دغدغه، شاید ماهیت و جنس دغدغه و نگرانی ای باشد که امثال محمد فاضلی به آن دچار هستند. اینکه نسل بعد از ما، در فلات ایران، احوالش چگونه خواهد بود؟

🔹2- بعداز ظهر روز قبل از پرواز، به قصد دیدار دکتر محمدفاضلی به دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران (مجاور پل گیشای در دست ساخت و پرترافیک) رفتم. قرار ملاقات ما بخاطر ماجرای آتش در هتل آسمان شیراز به تعویق افتاده بود و در آن ساعات آخر حضور در تهران، ازدحام کارها، باعث تاخیر بیش از چهل دقیقه ای در رسیدن به محل ملاقات شد. اما ایشان بزرگوارانه صبر پیشه کرد و این دیدار به رغم جلسه دیگری که در حال برگزاری داشت، میسر شد.
حاصل این گفتگو، یک جلد کتاب «دغدغه ایران» بود که ایشان هدیه کرد. محدودیت وزن بار در پرواز، باعث می شود که تا حد امکان کتاب با خود حمل نکنیم اما این کتاب در تمام طول مسیر برگشت و همچنین قطارهای صبحگاه رفتن به دفتر کار، «همراه» شد و نهایتا، اسباب نوشتن این چند سطر.

🔹3- دیدار با چهره هایی که بجای «دغدغه شماره حساب» یا «دغدغه بازار ملک و ویلا» یا «دغدغه پست و جایگاه» ، "دغدغه سرزمین" دارند، در یک چیز «مشترک» است و آن «خستگی چهره» است. چهره های این جماعت، «خسته» است.

آن شاعر عاشقی که دل در گروِ عشق محبوبی زیباروی دارد، و «کارگاه ذهنش» درگیر «غزل سرودن» برای محبوب است، «درگیر» شده است؛ درگیر شور و شیدایی ؛ و خستگی «عارضه دوست داشتن» است.

دوست داشتن یا عاشقی کردن، کاری «منقطع» نیست که تو چند ساعت «درگیرش» باشی و بعد چند ساعت، استراحت کنی. «دوست داشتن» یک کارِ دائم است. پیوسته!
انرژی ذهن و جسم ات را می مکد. چهره عاشق، چهره خسته است. چهره متنعّم نیست.

دیدار چهره های امثال محمدفاضلی، دیدار چهره هایی خسته است. آنها که حاصل دغدغه های دائمشان، «کلمه» می شود و کلمه، باید از جانت کنده شود تا راهی در دل ها و ذهن ها، باز کند. این فرآیند دائم «خستگی و تولید» ، فرآیند زجرآوری است. خصوصا وقتی که عادت کنی که کلمه هایت، آنگونه که باید، شنیده نشوند.


🔹4- بخش های زیادی از کتاب دغدغه ایران قبلا در کانال تلگرامی با همین نام، منتشر شده است (مشخصا 400 صفحه اش)؛ اما نکته جالب توجه در این کتاب، فصل آخر آن است.
فصل آخر کتاب، نظام ذهنی و ساختار فکری که نوشته های قبلی کانال تلگرامی «دغدغه ایران» مبتنی بر آن است را شرح می کند.
این نظام ذهنی بسیار مهم است.
افراد مختلفی «حرف» می زنند ولی آنها که حرف هایشان مبتنی بر یک «نظم ذهنی» است جنس توجهات و نکاتی که به آنها می پردازند، متفاوت است.
فصل آخر کتاب دغدغه ایران، مبتنی بر یک «نگاه منظم» به مقوله کشورداری و مشکلات جاری ما ایرانیان است.

این فصل بسیار روان و منسجم نگاشته شده و بر خلاف یادداشت های دیگر محمدفاضلی که سعی می کند از بیانی «ساده» برای تشریح مسایل استفاده کند، از «سادگی» فاصله گرفته و با بیانی جدی، به تشریح نگرانی هایش برای «ایران» می پردازد.

🔹5- دکتر محمدفاضلی پیشنهاد کرد که این فصل را نقد کنم. این نگاهی پیشرفته است که کسی از دیگری بخواهد «حرفش را نقد کند» (بجای تایید).

در اولین فرصت، نقدی در خصوص مباحث مطرح در این فصل تنظیم خواهد شد اما بنا به مجال تنگ تلگرام (که تعداد کارکتر در یک پست واحد، محدود است) در اینجا از فرصت استفاده نموده و این کتاب (و خصوصا فصل آخرش) را به دوستان و عزیزان معرفی و توصیه می نمایم.
مطالعه این فصل باعث خواهد شد تا بتوانیم در جریان نقد و متن بعدی با هم همفکری نمائیم.

@solseghalam