چیزی که آزاردهنده و رنج آور است اینکه در گزارش درباره گوهر عشقی در هیچ کجا مستقیم یا غیرمستقیم اشاره‌ای نمی‌شود که ما «داریم» دربا

چیزی که آزاردهنده و رنج آور است اینکه در گزارش درباره گوهر عشقی در هیچ کجا مستقیم یا غیرمستقیم اشاره ای نمی شود که ما "داریم" درباره یک "مادر" صحبت می کنیم. یک مادر پیر که پسر جوانش را (به سبب خطای ما) از دست داده. در واقع ما داریم درباره یک مادرِ پیرِ داغدیده و تنها صحبت می کنیم. این خیلی رنج آور است که یک گزارش، مبتنی بر این تنظیم شود که گوهر عشقی دروغگوست ولی "همزمان" به این واقعیت نپردازد (و از کنار این "حقیقت" به شکل خنثی/عادی عبور کند). بسیار خوب اصلا گوهر عشقی دروغگو، ولی این چیزی از این واقعیت فرو نمی کاهد که ما داریم درباره زندگیِ یک مادر پیر حرف می زنیم که در منازعات میان ما، لِه شده. مادری که برای واکسن زدن، فرزندش در کنارش نیست. خب این "تلخی" در کجایِ گزارش منعکس شده؟

گوهر عشقی، یک مادر است و در هویتِ ایرانی (و در اصالتِ کهنِ ایران زمین) "مادر" حرمت دارد. مادرِ پیر، حرمتِ مضاعف دارد. و مادرِ پیرِ داغدیده، حرمتی مضاعف بر مضاعف. مگر می توانیم هویتِ خود را انکار کنیم؟ #اصالت ما به کجاست؟

آمنه سادات ذبیح پور و یوسف سلامی لطفا دفعه بعد که خواستید گزارشی بسازید خاطرتان باشد، برخی چیزها ثابت است. هویت است. اصالت است. حرمت است. اینها فراتر از منازعه های بی پایان و فراتر از جنگ رسانه ای این دنیای وحشی است.

کاری به نوشته رحمت اله بیگدلی ندارم که فلان دوربین چرا تصویرش فلان است و آن یکی دوربین بهمان. کاری به توئیت آمنه سادات هم ندارم... ولی این یک رنجِ جانکاه است که یک مادر پیر با صورت به زمین خورده. "این رنج" در کجایِ ادبیات رسانه های آن سو و این سوی آب (و تسویه حسابهایِ سیاسی) متجلی شده؟
هنوز هم این مادر ابزارِ منازعه و محل مناقشه است.
رسانه ی آن سویِ آب می کوشد که از مفهوم "مادر" درام بسازد تا که حکومت را بزند، و رسانه این سوی آب می کوشد که درباره دروغگویی پیرزن "مستند" بسازد تا که رسانه ی آن سوی آب را بزند. اما این وسط، آنکه لِه می شود همان مادر است.

و چه تلخ است این حکایتِ "مادرکشی".


#از_رنجی_که_میبریم
#الیس_فیکم_رجل_رشید

#هویت_ایرانی
#مادر_علی_حاتمی
t.me/solseghalam