📌آدرس.. 🔷تاکسی اوبر در مقابل ساختمان کاخ موزه هنرهای زیبا (Place of Fine Arts Theatre) توقف کرد

📌آدرس

🔷تاکسی اوبر در مقابل ساختمان کاخ موزه هنرهای زیبا (Place of Fine Arts Theatre) توقف کرد. جلو ساختمان (که ستونهایش انگار شبیه ستونهای تخت جمشید است) شلوغ بود و پلیس و حفاظت و ... مشغول هدایت جمعیت بودند. زن و مردی به لباس آراسته ( یا به قول استاد معمار در فیلم باران مجیدی لباس ژیگولانس) سوار تاکسی شدند. پرسیدم اینجا چه خبر است؟ مرد گفت: امشب مراسم میهمانی پایان سال فیس بوک است و کارکنان فیس بوک اینجا دعوت هستند. پرسیدم شما هم فیس بوک کار می کنید؟ گفت بله، ولی ما اینجا نماندیم. خیلی شلوغ بود. اصلا فکر نکنم خوش بگذرد. ازدحام
Shoulder to shoulder
بود. پرسیدم مارک هم امشب اینجاست؟ (و مارک را جوری ادا کردم انگار که هفت-هشت سال است با زاگربرگ چه رفاقتی داشته ایم!). آقا گفت نمی دانیم. ما حوصله مان نشد در این شلوغی بمانیم. می رویم یک جایی دو نفری باشیم.
پرسیدم: شما که فیس بوک کار می کنید خودتان هم فیس بوک استفاده می کنید؟ گفت: اِی، تقریبا. البته ما ها دو تا فیس بوک داریم. یکی فیس بوکِ کارکنان که مخصوص ارتباط همکاران با هم (و امور اداری/کاری) است و یکی هم فیس بوک معمولی، مثل همان که شما دارید.
پرسیدم فیس بوک الان چقدر عضو دارد؟ گفت تعداد کاربر فعال حدود یک میلیارد و ششصد میلیون نفر است. ولی در اینستاگرام هم حدود یک میلیارد نفر عضو فعال داریم. خبر داری که فیس بوک، اینستاگرام را خریده؟ گفتم بله می دانم. تاکسی دارد می رود و یک لحظه سعی می کنم به این اعداد فکر کنم! کسی ، یا کسانی صبح در پشت میز کارشان به اطلاعات شخصی و زندگیِ حدود دو میلیارد و ششصد میلیون نفر آدم دسترسی داشته باشند. عجب حجم دیتا یی و عجب قدرتی. هر زمان بحث قدرت و ثروت پیش می آید بین ابناء بشر دعوا و منازعه "هم" در می گیرد. با خود فکر می کنم چطور ساز و کاری در میان ده نفر گرداندگانِ اصلی فیس بوک برقرار است که یک روز، یکی با بقیه دعوایش نمی شود و نمی زند زیر میز بازی و یک بلایی سر بخشی از این حجم عظیم دیتا بیاورد؟ یا بیاید و مقابل دوربین بنشیند و اطلاعات محرمانه یا به قول امروزی ها "نا گفته هایی" از آن چند نفر دیگر بگوید؟ چطور می شود که سازوکار های قانونی/اخلاقی بین چند نفر "آدم" این میزان تاب آوری دارد که یک گردش مالی چهل میلیارد دلاری (معادل فروش نفت ایران در سال 2017) را در یکسال هدایت می کنند و با هم دعوایشان نمی شود؟

چگونه و کجا می آموزند مهارت ها و روش های باهم کار کردن را؟ چرا دوستان من که شرکت زدند (در همان حوالی سالهای تاسیس فیس بوک) تا کمی کارشان می گرفت بین اعضای هیات مدیره (که همکلاسی های دوره دانشگاه بودند) دعوا می شُد؟ ماجرا چیست؟ بالاخره آدم، آدم است، تفاوت و ریشۀ "سازگاریها" در چیست؟... در این فکر ها بودم که مرد پرسید: تو فیس بوک باز هستی یا اینستاگرام باز؟
گفتم: والا من متخصص این بحث ها نیستم ولی در حد تجربه شخصی، برداشتم این است که اینستاگرام مجالِ محدودی برای "توصیف"
Description
دارد و از ظرفیت فضایش عموما برای به اشتراک گذاشتن ویدئوهای کوتاه استفاده می کنم اما فیس بوک یا تلگرام مجال و فضایِ مناسبی برای «شرح و توصیف» دارند و متن های نگارشی را باید این جور جاها گذاشت. خانم می گوید: با اینکه ما فیس بوک کار می کنیم ولی اینستاگرام هم داریم، می دانی چرا؟ بخاطر پسرهامون! این جدیدی ها (منظورش نسل جدید) عموما اینستاگرام باز هستند؛ اونجا هستیم تا از کار بچه ها بی خبر نمونیم. (😳)
می پرسم: توئیتر چطور آنجا هم هستید؟ مرد می گوید: توئیتر خوب بود برای کوتاه نویسی؛ ولی بعضی ها خرابش کردند. من که دیگر رغبتی به توئیتر ندارم. واضح است که منظورش از "بعضی ها" دونالد ترامپ است و حرصی که مخالفانش از توئیترنشینی ترامپ می خورند. اینکه پیرمرد (به رغم سن و سال) خوب توانست از توئیتر به عنوان یک ابزارِ رسانه، برای خودش استفاده کند.
...
#تاکسی به مقصد رسیده و من باید پیاده شوم. اما این گفتگو باعث شد تا در خاطر بیاید که آدرس اینستاگرام و توئیتر را یکبار دیگر اینجا با دوستانم به اشتراک بگذارم. به این آدرس کوچه و شمارۀ پلاک گاه به گاه با ویدئویی یا سطری در حضور دوستانم هستم به شوق گفتگو
✔️اینستاگرام:
https://www.instagram.com/eslamimohammadreza/
✔️توئیتر:
https://twitter.com/Mreza_Eslami

تا چه بازی رُخ نماید، بیدقی خواهیم راند ...
@solseghalam
#تاکسی_نوشته_ها