💢خاطرۀ دکتر سید جعفر شهیدی از درد چشم خود در شهر نجف و توسل به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

💢خاطرۀ دکتر سید جعفر شهیدی از درد چشم خود در شهر نجف و توسل به حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام

🔸سالیانی که در نجف اشرف به سر می‌بردم ، مبتلا به درد چشم شدم بسیار آزارم می‌داد. دو سه بار به مطب پزشکی به نام دکتر محمد العيد رفتم و هربار یک ربع دينار، یعنی اندکی کمتر از یک چهارم ماهیانه‌ام را به او می‌دادم. قطعه فلزی به پلک چشمم می‌کشید و می‌گفت: «همت جوانان را داری.» چرا چنین می‌گفت؟ نمی‌دانم . اگر درد چشم بیشتر نمی‌شد کمتر نمی‌گردید . پسین روزی در یکی از ایوان‌های صحن مقدس روبروی گنبد مطهر نشسته بودم افسرده و از رنج چشم آزرده ، روی به گنبد کردم و گفتم : «يا على من برای درس خواندن به شهر تو آمده‌ام و تنها وسيلتم چشم است.» گریه‌ام گرفت، دو رباعی به ذهنم آمد و در آن حال زمزمه کردم:

ای بار گهت قبله گه اهل نیاز
وی روضه حضرت تو خلوتگه راز
در خانه کعبه زادی و زادگهت
شد قبله مسلمین بهنگام نماز

ای ذات خدای را تو مرآت جلی
وی نور مبین کاشف سر ازلی
در مدح تو این بس که نبودی دوزخ
لَواجتَمَعَ النّاس عَلَى حُبِّ على

🔸در همین حال بودم که یکی از آشنایان که نامش را فراموش کرده‌ام به صحن درآمد. مرا دید و حالم را پرسید. گفتم: «از چشم درد رنج می برم.» گفت: «فردا بیا با هم به کوفه برویم سید احمد ربیعی چشمت را ببیند.»
فردا به همراهی او به کوفه رفتم به خانه سید در آمدیم. پیر مردی بود نورانی در زیر زمین خانه نشسته، تنی چند گرد او. نوبت به من رسید با ذره‌بینی درشت چشمم را نگاه کرد. پاره‌ای کاغذ برداشت و چیزی بر آن نوشت و چون بدستم داد‌، نوشته بود آرجِدُل. گفت : «روزی سه بار در چشم بریز.» دو بار ریختم و نمی‌دانم به نوبت سوم نیازی افتاد یا نه‌، همان روز درد چشم آرام گرفت‌.
آرجدل چنان تأثیری داشت؟، یا حالت افسرده من و نیاز به درگاه مولای کارساز؟، یا تصادف؟ هر چه اسمش را می‌گذارید بگذارید. بپذیرید یا نه چشمم بهبود یافت. اما سال‌ها بعد که چشمم از نو درد گرفت آرجدل سودی نداد‌!

🔹منبع: کتابِ «علی از زبان علی یا زندگانی امیرمؤمنان علی علیه‌السلام» نوشتۀ دکتر سید جعفر شهیدی، ص 8 و 9.

ا—--------------------------—ا

https://telegram.me/tamadone_novine_islami