حسین جاویددانشجوی دکتریمدیر نشر مشاوره و همکاری در زمینهی همهی مراحل تولید کتاب: ۰۹۱۲۲۴۷۲۸۳۸ صرفاً پیام ضروری و کاری:
لابد در سالهای اخیر بارها و بارها با کلمهی «خوانش» مواجه شدهاید
لابد در سالهای اخیر بارها و بارها با کلمهی «خوانش» مواجه شدهاید. این کلمه از ساختههای اخیر فارسیزبانان است و هیچ سابقهای در زبان و ادبیات فارسی ندارد. جالب اینکه از معدود کلمات جدیدی است که آن را قشر باسواد ساختهاند، نه عامهی مردم.
آن اوایل که «خوانش» سر زبانها افتاد، از این واژه بهعنوان معادل فارسی واژهی عربی «قرائت» استفاده میشد. یکی از معانی «قرائت» ارائهی تفسیر و برداشتی از موضوعات فقهی و حقوقی است و اولین کاربران واژهی «خوانش» هم آن را برای اشاره به نقد و بررسی آثار ادبی و فلسفی استفاده میکردند. مثلاً، مینوشتند: «خوانشی نو از خشم و هیاهوی فاکنر.» سپس معنای دیگری هم به «خوانش» تحمیل شد و آن همان «خواندن» بود، یعنی درواقع «خوانش» صورت شیکی از «خواندن» شد. مثلاً، چنین جملاتی را زیاد میبینیم که «خوانش این کتاب زیاد زمان نمیبرد» یا «مشغول خوانش کتاب فلان هستم». دیری نگذشت که معنی «روخوانی» هم به «خوانش» اضافه شد و مثلاً وقتی کسی داستانی را با صدای خودش میخواند تا بهشکل صوتی عرضهاش کند از کلمهی «خوانش» برای اشاره به کارش بهره میگرفت: «داستان فلان با خوانش فلانی.»
من مخالف مبارزهی کورکورانه با واژهسازیام، بهخصوص اگر تحمیلی نباشد و حاصل ماهیت زایای زبان باشد. بااینحال، به نظرم چنین واژههایی برای اینکه به فارسی فصیح راه پیدا کنند نیاز به زمان بیشتری دارند. ادیبها و ویراستارها باید حواسشان به این واژههای نوساخته باشد.
@Virastaar