✅ چرا بعضی از ایرانی‌ها از پلیس می‌ترسند؟.. ✍🏻دکتر فردین علیخواه (جامعه شناس):

✅ چرا بعضی از ایرانی ها از پلیس می ترسند؟

✍🏻دکتر فردین علیخواه(جامعه شناس):

🌱مادر در حال بدرقه پسرش تا سرویس مدرسه به او می گوید: " مامان جون یه بار تو مدرسه به خانمتون نگی که ما ماهواره داریم باشه؟ هر موقع هم پرسیدن عروسی های شما چطوریه هیچ چی نگو باشه مامان جون. آفرین پسرم". پسرش را می بوسد.
نهاد خانواده، نهادهای آموزشی مانند مدرسه، نهادهای رسانه ای مانند شبکه های رادیو و تلویزیون، نهادهای دینی مانند مساجد، نهادهای نظامی مانند دوره سربازی همگی جزو نهادهای اجتماعی اند و تلاش می کنند تا نحوۀ رفتار، هنجارها و ارزش های اجتماعی را به افراد یاد دهند. موضوعی که در جامعه شناسی به آن "اجتماعی کردن" گفته می شود. معمولا در جوامع بین نهادهای اجتماعی درباره ارزش ها و هنجارهای اجتماعی ای که باید به مردم یاد داده شود توافق نظر نسبی وجود دارد. یعنی اینطور نیست که مثلا بین نهاد خانواده و نهاد آموزش و پرورش در خصوص اینکه در زندگی امروز چه چیز خوب و چه چیزی بد است فاصله چشمگیری وجود داشته باشد. قاعدتا اگر در جامعه ای نهادهای اجتماعی هماهنگ باشند موفقیت بیشتری در اجتماعی کردن افراد بدست می آید. با این مقدمه باید گفت که هماهنگی بین نهادهای اجتماعی در جامعه ما ضعیف است. مثلا همیشه می گوییم خانواده مهم ترین نهاد اجتماعی است ولی در کشور ما نهاد خانواده با سایر نهادهای رسمی هماهنگی ندارد. عروسی های مان را در بیشتر شهرها در نظر بگیرید. موسیقی های زنده، پایکوبی ها و (به قول سریال شوخی کردم مهران مدیری) "یه چیزای دیگه" از ویژگی های تقریبا ثابت بسیاری از عروسی هاست. هماهنگی آموزش و پرورش با نهاد خانواده را در نظر بگیرید. گوش دادن به موسیقی و حتی آموزش آن به فرزندان یکی از آنهاست. بسیاری از خانواده ها اگر فرزندی داشته باشند که خوب موسیقی می نوازد به او افتخار می کنند در حالی که این موضوع در آموزش و پرورش، امتیاز یک دانش آموز محسوب نمی شود.
واقعیت آن است که وجود نهادهای ناهماهنگ در یک جامعه پیامدهای اجتماعی خاص خودش را به همراه دارد که یکی از آنها گسترش رفتار چاپلوسانه است. آدم ها در موقعیت های مختلف به راحتی می توانند رنگ عوض کنند. دوم آنکه معمولا نهادها در خصوص آموزش هر نوع ارزش اجتماعی، زحمات یکدیگر را خنثی می کنند. یعنی رشته هایی را که یک نهاد می ریسد نهاد دیگر به آسانی پنبه می کند. پیامد سومِ تضاد نهادهای اجتماعی، وجود آدم های متناقض در جامعه است. چون هر نهاد سعی کرده تا ارزش های خودش را به افراد منتقل و در مواردی تحمیل کند لذا خیلی ها سایه روشنی از همه ارزش ها را در خود دارند و با خودشان مدام درگیرند. مثلا اگر از آنها بپرسید بالاخره روابط دختر و پسر قبل از ازدواج مناسب است یا نه؟ ردّ پای ارزش های همه نهادها در استدلال های آنها دیده می شود. چون هر نهاد سعی کرده او را به سمت خودش بکشد. این نوع تناقض ها زمانی بیشتر می شود که ببینیم آدم ها از یک نهاد مانند رسانه ارزش ها و هنجارهای متناقضی را دریافت می کنند. مثلا با تمام شدن سریال در شبکه یک صدا و سیما، فرد کانال ماهواره ای جم یا فارسی وان را انتخاب کرده و سریال دیگری را در آن کانال ها دنبال می کند، یا در مهد کودک رقص باله و پیانو را یاد گرفته و بعد از آن وارد دوره ابتدایی شده و به او گفته اند که رقص حرام است! لذا او از کودکی با تناقض بزرگ می شود.
در سال های اخیر خیلی ها این پرسش را طرح کرده اند که چرا ما ایرانیان با دیدن پلیس به جای احساس امنیت؛ معمولا می ترسیم. به نظر من ترس ما هیچ ارتباطی با پلیس ندارد. پلیس وظایفی را که از او خواسته شده انجام می دهد؛ وظایفی که بعضی از نهادهای اجتماعی مانند خانواده درباره آن اقناع نشده اند. به همین دلیل از پلیس می ترسند. مثلا شب قبل با خانواده در مهمانی ای بوده اند که در آن پایکوبی کرده اند، همین چند دقیقه قبل در ماشین هایده گوش داده اند، همین چند مدت قبل سفری به شمال داشته اند و بساط کباب بال و " یه چیزای دیگه" پهن بوده است، همین دیروز دخترشان را در کلاس های زیرزمینی رقص عربی ثبت نام کرده اند، همین هفته قبل باد تنظیم دیش شان را به هم زده و به نصّاب زنگ زده اند تا بیاید و دیش شان را تنظیم کند و دهها همینِ دیگر!

#جامعه

🌐جامعه شناسی علامه
@atu_sociology