▫️ نشانه شناسی خودکشی جوان اردبیلی. 🖋 محمد زینالی اناری. پژوهشگر فرهنگ عامه

▫️ نشانه شناسی خودکشی جوان اردبیلی
🖋 محمد زینالی اُناری
پژوهشگر فرهنگ عامه

(1)صحنه ی خودکشی شهروند جوان اردبیلی در میدان مرکزی این شهر، نیاز به تحلیل و بررسی عمیق تری درباره ی تجربه شخصی وی دارد، اما در یاداشتی که دهم آبان در روزنامه ی اعتماد منتشر کرده ام، کلا خودکشی را پدیده ی اجتماعی دانسته، تقصیر آن را بر عهده ی جامعه گذاشته ام. چرا که این جامعه است که اجتماعی می کند، آموزش می دهد، میل می آفریند و امید می دهد. جامعه مردم را به صورت ذره یا گروه در می آورد و به آن ها مسیر می دهد، یا طرد می کند و می بندد. اما جامعه، خیلی از نهادها را به صورت مکانیستی پیش روی فرد می گذارد. «خانواده ی پدرسالار»، «تحرک اجتماعی پولی شده» و «خیابان لیبرال» از آن چیزهایی هستند که امروز برای جوانان ما نهادی شده است.
(2)صحنه ی فیلم خودکشی، از آن چیزها است که امروزه جای وصیت نامه را گرفته است. در گذشته، وصیت نامه الگویی پدرسالارانه یا اشراف مأبانه در باره ی ارث و میراث بوده و اشخاصی که خودکشی می کردند، سخن خود را با این روش به گوش بازماندگان می رساندند. اما امروزه، الگوی دکور آرایی از زندگی شخصی و نمایش صحنه های روزمره با فیلم های به اشتراک گذاشته روال شده و در خدمت تصمیمات هیجانی هم قرار گرفته است. لذا این فیلم ها می تواند حال و هوا (هیجان)، میزان خروش (ابراز وجود/پرخاش)، روشنی و خاموشی (شادی/افسردگی) و ... را برای بینندگان و مفسران بیان کند، در این خصوص هم کار مرحوم "سعید" و هم فیلمبردای همشهریان ارزشمند بوده و فرصت تحلیل و بازاندیشی به جامعه می دهد.
(و بهتر است این گزارش ها از سوی مطبوعات و در صفحات حوادث نقل شود تا همگان آن را نبینند و لازم است که چنین گزارشهای مردمی از سوی موسسات خبری و صدا و سیما کانالیزه شود)
فیلمی که حاوی خداحافظی جوان بود، دارای چند نشانه است، نخست دو بغضی که او در هنگام اظهار یأس نسبت به سربلندی پدر و همراهی برای عزاداری خود دارد. از این نظر، میزان انتظارات یا توانایی های فرد در تطبیق با خواست های احتمالی «والدین» و انگاره های رایج جامعه اهمیت خود را نشان می دهد و این که جوانانی با این روحیه، سخت تحت انتظار جامعه هستند و هیچ کس با آن ها و از درون شان (و با شناخت مسائل فردی شان) همراهی نمی کند. دوم این که احتمالا روابط عاطفی در خانواده ی قربانی، به شدت زیاد، اما مانند بسیاری از روابط ذیل «پدرسالاری»، سطحی بوده و هیچ اشتراک ذهنی نزد آنان وجود نداشت، تا جایی که برای تنها راه گفتگو با خانواده، نبودن مورد انتخاب فرد قرار می گیرد.
مسئله ی دیگر، تشخص و شخصیت بخشی به فرد است که این روزها، از منظر کار و بار و صرفا جنبه ی اقتصادی مد نظر قرار می گیرد. میدان شریعتی، نشان گر چند نشانه ی اجتماعی است، "پول"، "خیابان"، "جمعیت" و "پوچی". این میدان، محل نمایش روزمره ی تشخص مردم است که می آیند و می روند و خودآئینی خود با وضعیت اقتصادی روزمره را نشان می دهند، در جامعه ی ما تنها نهادی که فرصت خودآئینی می دهد، نهاد اقتصادی با محوریت پول است، باقی نهادها این نمایش را هم ندارند (نبودن این مفاهیم را ببینید: فرهنگ: کتاب و مطبوعات، اجتماع: مشارکت عمومی و جشن، مدرسه: بازی و اردوهای تربیتی که کنکور خفه اش کرده، دانشگاه و سالن های بحث، دوستی: عدم وجود باشگاه جوانان در محله).
دومین نشانه، محل تجمع، به عنوان مکانی است که یک جوان خود را به آن متعلق می داند. امروزه دیگر کنج خانه و گوشه ی طویله محل دلتنگی و پرخاش نیست، جوان امروزی شهرنشین است و خیابان پناهگاهی است که هر روز دلتنگی ها و پرخاش های او را پذیرا می شود. میادین اصلی شهرها جایی هستند که تصور ما از وطن و قدرت از آن نشأت می گیرد و از این رو، میدان شریعتی نشانه ی وطن برای اغلب کسانی است که سیمای شهر برای آن ها از این مکان شکل گرفته است (این نشانه برای زنانی که خانه دار هستند، دالّ ندارد).
نشانه ی سوم، جمعیتی که در خیابان وجود دارد، از این نظر که بسیاری از عواطف یک نفر در آن جا و بین آن ها شکل گرفته، دارای بعدی معنوی و عاطفی است. چرا که جوانان زمینه ی دیگری برای مشارکت ندارند و لحظات شیرین و سخت خود را در میان این جمعیت گذرانده اند، هر چند روابط عمیقی با آن ها نداشته اند. لذا روز مرگ و عصبانیت خودکشی را هم این مکان می تواند به خود اختصاص دهد.
نشانه ی چهارم یعنی حرکت جمعیت خیابان، پوچ است و مقصد ندارد. یک بار در ایسنا نوشته بودم که پیاده روی چهارراه شریعتی، اجتماعات پوشالی (فاقد معنا) را شکل می دهد، چرا که مقصد اغلب پیاده گردها صرفا حضور -در جمع -با دیگران بوده و به سالن های تئاتر، میهمانی ها و پاتوق های مشارکت جمعی منتهی نمی شود.
(3) ادامه 🔻

🌐 شبکه جامعه‌شناسی علامه
@Atu_Sociology