ادامه از 👆👆👆. ✅ «فانتزی ریاست‌جمهوری» و واقعیت فهم ‌امر سیاسی در جامعه‌ی ایرانی

ادامه از 👆👆👆
✅ «فانتزی ریاست‌جمهوری» و واقعیت فهمِ ‌امر سیاسی در جامعه‌ی ایرانی
✍🏻محسن حسام #مظاهری
3⃣


من فکر می‌کنم تصویر این روزهای وزارت کشور، تصویر صف طویل کاندیداهای ریاست‌جمهوری، آینه‌ای است مقابل واقعیتِ فهم امر سیاسی در بدنه‌ی جامعه‌ی ایرانی. نمادی است صریح و سانسورنشده از تصویر فانتزی رایجی که بخش قابل‌توجهی از شهروندان، در لایه‌های مختلف، از «ریاست‌جمهوری» دارند؛ نمادی از تصویر ذهنی جامعه‌ی ایرانی از سیاست.
وجه اشتراک فهم این خیلِ ساده و صادقِ کاندیداها از وضعیت کشور را در یک صورت‌بندی اولیه می‌توان با این گزاره‌ها بیان کرد:
1. کشور وضعیت به‌سامانی ندارد و خصوصاً مشکلات اقتصادی فراوان است. (اغلب این افراد شعار و دغدغه‌شان از جنس مسایل معیشتی است. مسایل کاملاً محسوس و ملموس روزمره: ازدواج، اشتغال، گرانی و مسکن).
2. وضعیت نابه‌سامان کشور، اصلاح‌پذیر است.
3. اصلاح کشور الزاماً به‌صورت طولی و از بالا به پایین ممکن است. (نکته‌ی قابل توجه آن‌که در کنار این شهروندان معمولی، کم نیستند کسانی که در کارنامه‌ی خود سوابق مدیریتی میانی و کلان، از وکالت مجلس تا وزارت و معاونت رییس‌جمهور را تجربه کرده‌اند و آن‌ها هم به این گزاره رسیده‌اند.)
4. اصلاح کشور، آن‌قدرها هم پیچیده و دشوار نیست و من می‌توانم از پس آن بربیایم.
5. حلقه‌ی قدرت در جمهوری اسلامی بسته است. (تکثر این کاندیداها، از نظر فرهنگی، قومیتی، جنسیتی و غیره، روی دیگر یک‌دستی و همسانیِ تکرارشونده و تثبیت‌شده‌ی حلقه‌ی مدیران مسئولان نظام است.)

ناگفته پیداست که از منظر نخبگان و سیاستمداران (که ناظران و تماشاچیان این پدیده‌اند) چنین صورت‌بندی‌ای از سیاست و کشورداری چقدر خا‌م‌اندیشانه، غیردقیق، سطحی و نتیجتاً مضحک است. اما این توصیفات ـ ولو صحیح باشند ـ نافی واقعیت وجود این قبیل گزاره‌ها و تصاویر در ذهنیت لایه‌های مختلف جامعه‌ی امروز نیست و خوب یا بد (به‌نظر می‌رسد) واقعیتِ فهم عامه‌ی مردم (حاشیه‌نشین‌های ساختار قدرت) از امر سیاسی و کشورداری را گزاره‌هایی از همین سنخ می‌سازد.
***
پی‌نوشت:
نکته‌ی آخر و در حاشیه این‌که به‌گمان من در بین نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی، محمود احمدی‌نژاد جزو معدود اشخاصی است (اگر نگوییم تنها شخص) که واقعیت مذکور را فهم کرده و خود را با آن تطبیق داده است. و این فهم، بیش از هر چیز متأثر از جایگاهی است که او در آن قرار دارد؛ جایگاهی متمایز با دیگر نخبگان سیاسی کشور. (من البته هیچ قرابت فکری و سیاسی با او ندارم و به‌دلایل مختلف از مخالفانش بوده و هستم. اما به‌عنوان یک پژوهشگر جامعه‌شناسی نمی‌توانم از این واقعیت چشم‌پوشی کنم.)
این حرف را پس از انتخابات 88 در چند یادداشت به تفصیل نوشتم (ازجمله در «مصاف حاشیه و متن») و توضیح دادم که برخلاف تصورِ آن روزهای معترضان و جنبش سبز و حتی تصور بدنه‌ی اصلی حاکمیت، احمدی‌نژاد تعلقی به «متنِ» جمهوری اسلامی ندارد. او نماینده‌ی حاشیه‌ها و حاشیه‌نشین‌هاست. آن زمان پذیرش این تحلیل برای بسیاری دشوار بود. اما این روزها و خصوصاً‌ با وقایع اخیر، احتمالاً دیگر کمتر کسی در صحت آن تردید دارد.
احمدی‌نژاد تنها کاندیدایی است که جنسش با اکثریت خیل کاندیداهای سیاهی لشکر نزدیک است. کسی که می‌تواند این اقشار به‌حاشیه‌رانده‌شده را و مطرودین ساختار قدرت در جمهوری اسلامی را نمایندگی کند. کسی که لااقل آن‌طور که خود نشان می‌دهد، تصویری فانتزی از امر سیاسی دارد؛ مشابه بسیاری از مردم معمولی. همین تفاوت است که فهمِ پدیده‌ی احمدی‌نژاد و مواجهه با او را برای دو جریان سیاسی کشور این‌اندازه بغرنج کرده است. کلیدِ فهم احمدی‌نژاد، فهمِ صف طولانی کاندیداهای ریاست‌جمهوری است(؛ و به‌عکس).

#انتخابات
#ریاست_جمهوری

🌐رسانه، شمایید
👈اگر نظرتان را جلب کرد، با دوستانتان به اشتراک بگذارید.
🌐جامعه‌شناسی علامه
https://t.me/joinchat/AAAAAD-FIxZ3dXAZ8P6lvw