《نکاتی درباره پایان «ماجرای» اصلاح طلبی. قسمت دوم》. ✍ سیاوش طلایی زاده …۳

《نکاتی درباره پایان "ماجرای" اصلاح طلبی
قسمت دوم》
✍ سیاوش طلایی زاده


۳. هشدار نسبت به بروز فاجعه و ناگزیری اصلاح طلبی همان سناریویی است که اصلاحات همواره از آن ارتزاق کرده است: در اینجا هسته سخت حاکمیت نقش خدای بوالهوس و افسارگسیخته ای را دارد که تنها راه رام کردنش التماس و لابه پیامبری "رحمانی" است. خدا همچون سوپرایگوی سختگیر و هاری است که تنها چهره ای مهربان و متین میتواند با قربانی کردن خود، او را مهار کند. پس خاتمیِ باوقار باید در پشت صحنه با "اشباح" مذاکره و در جلوی صحنه "گفتاردرمانی" کند. و چون خدا/سوپرایگو/حاکم افسارگسیخته به پند و مهر او بی اعتناست بهتر است به جای چهره "رحمت"، "شیخ" سیّاسی با چراغ خاموش و با تدبیر سراغ حاکم برود تا او را رام کند. منطق نهایی این الهیات چیزی جز "لابیگری" و شوراهای "سیاست گذاری" و "لیستهای پنهان" نیست. همه چیز باید مخفیانه رخ دهد؛ از نحوه بسته شدن فهرست انتخاباتی، تا رأی پنهان، تا کابینه ای با چهره های بی شناسنامه و ماسکه که نمی توان از روی "ظاهرشان" به "باطنشان" پی برد.
نتیجه چنین سیاستی جز ظهور عارفهای سترون و محافظه کار چیزی نیست.

۴. این تفاوت ظاهر و باطن که البته نام دیگرش ریاست (جوهر اخلاق اصلاح طلبان) را میتوان به گونه دیگری نیز صورت بندی کرد و به هسته اصلی منطق اصلاحات رسید: سیاست ضدعفونی شده. نمود اصلاح طلبی عبارت است از ژست "زنده باد مخالف من" که در صادقانه ترین حالت آرمانشهر جامعه مدنی و "سیاستی اخلاقی" را پیش پای ما می نهد. مهم نیست در بود خود خیال له کردن کله مخالفانتان را می پرورانید، مهم آن است که در عرصه نمود به گونه ای عمل کنید که گویی حاضرید در راه آزادی بیان مخالفتان جان دهید.
اما مسئله آن است که نمود اصلاح طلبی با دالهای "عقلانیت" و "تحزب" و "مردم سالاری" و "مصلحت" و... سیاست را -که عرصه نزاع است- به صورتی ضدعفونی شده و کاذب به ما نشان میدهد. در قالب بحثهای دانشگاهی، شعارهای شیک، روده درازیهای روشنفکرانه، هراس از بروز "فاجعه انقلاب"، ادعای عقلانیت و برخورداری از راهکار و نقشه راه.
اما غافل از آنکه "بود" همواره باز میگردد و از حاشیه به متن هجوم می آورد. مراد از بود همان فراموش شدگانند، کارگران و زنان و همه به حاشیه رانده شدگان که چون جایی در روایت دانشگاه پسند اصلاح طلبی نداشته اند، خیابان را به عنوان صحنه نمایش خود برگزیده اند. اصلاح طلبی اما دشمن هر گونه سیاست خیابانی است: زیرا خیابان عرصه انضباط و دیسیپلین و "گفتار درمانی" و "موضع گیری" نیست. خیابان عرصه کنش است و تحقق اراده. عدم تمایز مواضع اصلاح طلبان با هسته سخت حاکمیت در دی ماه ۹۶ تنها یک خطای راهبردی نبود. ناشی از یک جهانبینی بود و نوع خاصی از سیاست که از نیروی نخستینش چیزی جز فرمی پوسیده باقی نمانده است.
آری، اصلاحات مرده است. و این بشارتی است برای ما.

@Kajhnegaristan