آگامبن ادعا می‌کند که تلقی هایدگر از تناهی و زبان هم‌چنان گرفتار منفیت متافیزیک است و از همین رو وظیفه‌ی اندیشه‌ی معاصر خطر کردن و

آگامبن ادعا می‌کند که تلقیِ هایدگر از تناهی و زبان هم‌چنان گرفتارِ منفیتِ متافیزیک است و از همین رو وظیفه‌یِ اندیشه‌یِ معاصر خطر کردن و فرا رفتن از بنیادِ منفی و نیهیلیستیِ سیاست و اخلاق، و تدوینِ مفهومی غیرِ منفی یا ایجابی از مرگ است. این اندیشه‌یِ پسامتافیزیکی مستلزم نقدِ آن پیش‌فرضِ سنتیِ فلسفه‌یِ غرب است که انسان را موجودی سخن‌گو (حیوانِ ناطق، حیوانِ دارایِ لوگوس) و میرا معرفی می‌کند، یعنی در واقع متضمنِ رها ساختنِ طرزِ تفکری است که رابطه‌یِ آدمی با زبان و مرگ را روشن‌گرِ امکانی خاصِ انسان یا معرفِ اقامت‌گاهِ بنیادینِ انسان در هستی می‌داند. آگامبن می‌گوید تعریف انسان به عنوانِ موجودی ناطق و فانی اقتضا می‌کند که اتوس (ethos) یا اقامت‌گاه و سرشتِ خاصِ آدمی آکنده از منفیت باشد. برایِ آگامبن، بر خلافِ هایدگر، زبان و مرگ نه کیفیات و تقدیرهایی «از آنِ خویش» ، «تعلق یافته» یا «اختصاصیِ» انسان، بل پدیده‌هایی عمیقاً بیرونی و «نامتعلق» به انسان هستند.

[ #جورجو_آگامبن : #زبان_و_مرگ / در بابِ جایگاهِ منفیت / ترجمه‌یِ پویا ایمانی ]


@Kajhnegaristan