این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
روانکاوی حیوان آزاری و همبودی آن با رنج انسان. ✍ فاتح مرادی.. * «آنها گاو را محاصره کردند
روانکاوی حیوان آزاری و همبودی آن با رنج انسان
✍ فاتح مرادی
*"آنها گاو را محاصره کردند. تیزترین سنگهای آن حوالی را با گریس چرب کرده و داخل مقعد گاو فروکردند. مدت زیادی این کار تداوم مییافت. ضجه گاو تا فلک میرفت. خون زیادی از مقعدش جاری میشد. فاعلان با صدای بلند میخندیدند. تا چند روز از گاو خون میرفت."*
۱. در روانکاوی دفاعی بنام جابجایی displacement وجود دارد و زمانی بیشتر به کنش تبدیل میشود که انرژی و منبع تثبیت سوژه از شی به شی دیگر جابجا شود و رابطه آن با موضوع دگر همچون هدف جایگزین شود. در ساختارهای متفاوت اجتماعی و خانوادگی بهوفور میبینیم که حیوان آزاری و لذت از آزار دیگری به حداعلی بازتولید میشود. گاهی راههای این آزار بر انسان و تخلیه امیال طبیعی وجود ندارد. لذا بعضی از این طریق به آزار و شکنجه حیوان آنرا جابجا میکنند. زمانی که این حیوان نشانهای از تعلق به کسی یا دیگری باشد که فرد از آنها خشمی به دل دارد، آزارگر میل دارد از آن قداست زدایی یا با تحمیل رنج ادای وظیفه کند. فرد وقتی به ارضا نسبی میرسد که به نقطههای تثبیت در مناطق جنسی حیوان به شیوههای مختلف حمله برد. فرد بنوعی از اینطریق با حس کسترسیون (احساس اختگی) خود نیز به مقابله بپردازد.
۲. سرکوبهای مختلف اجتماعی و روانی سوژه را تهییج و آماده حمله میکند. زمانی که این سرکوبها به انواع مختلف سربرمیآورند، حس جبران آن به جانداران دیگر تعمیم مییابد. لذا وقتی از دسترسی به آزار انسان یا همحسی با او محروم است و کمتر به آن دسترسی دارد، به کنش و خشونت علیه حیوان میپردازد. او خود را نیازمند جابجایی و تحریف انرژی بر اشیا دیگر میبیند. این شی یعنی مفعول، باید موجود جانداری باشد تا لذتهای سادیستی فرد را ارضا کند. بدون حک کردن بر گوشت و تن جاندار او به هدف نمیرسد، ازاینرو حیوانات بهترین جایگزین این آزارها و رنجها برای فردند. درواقع خشم از انسان و انسانهای خاص، یا سیستم خاصی خشونت و آزار بر حیوان را شدت میبخشد.
۳. انسان از بدو تولد و پیش از آن تحت تأثیر محیط است و در آن به یادگیری و کشف میپردازد. اعمال او تحت تأثیر این شرایط ممانعت و یا تسهیل میشوند. بطور نمونه ابتدا ممکن است کشتن یک حیوان او را بترساند. او از کشتن دیگری منجمله حیوان میهراسد، اما بتدریج واداشته میشود آن را کشته و از آن استفاده کند. در طی زمان شرایطی دست بدست هم میدهد تا این اعمال عمل سوژه به محیطش را بگستراند تا حدی که نه تنها از این عمل احساس گناه نکند بلکه آن را وظیفه نیز بداند. بنابراین در اینجا یک تصور به عمل و عمل به یک وظیفه تبدیل میشود. آزار حیوان نیز بهمین روال.
۴. بطور عام، در جوامعی که هنوز اسطورهها حاکمیت در سائق امیال برعهده دارند، بصورتی گسترشیافته "من" را تحت نفوذ دارند. لذا رشد اخلاقی یا رشد انتزاعی و بلوغی با احتمال اندک تقویت میشود و به فرزانگی ره میبرد. چون بخش اعظم رفتاری از طریق اسطورهها صورت میپذیرد. جهان متشنج اسطوره هر چیزی را ممکنست بپذیرد یا دفع کند. اسطوره و منابعش همواره نیازمند قربانی است. بنابراین حتی در آرامترین جوامع ازین دست، همواره سیر این آزار و خواهشهای روانی به اشکال مختلف بازتولید میشود. ازاینرو، چون رشد اخلاقی در سطوح اولیه بازمانده، آزار حیوان نیز به وظیفه یا امری عادی بدل میشود.
۵. ممکن است این ابهام پیش آید کسانی که در جوامع شهری با شدت به حیوان آزاری میپردازند، چطور تفسیر میشوند. چرا که آنان با شیوههای سنتی از منابع قدرت خاص فاصله گرفتهاند!؟ در دوره مدرن سعی شد خشونتها و منابعی که تاناتوس(ویرانگری) بشر را فعال میکند بطور نمونه از طریق قانون کاهش یابد. درحالیکه آلترناتیوهایی برای غرایز پرخاشگرانه انسان به صورت جدی پیدا نشد و خود قانون حامی گفتمان آزار شد. به یک معنا فضای شهری سرکوب و کنترلهای بیشتری را اعمال میکند، لذا نه تنها ارزشهای احتمالی جامعه پیشامدرن ضعیف شد، بلکه جایگزینهای آن نیز محدودتر شد. قانون را قدرتمندان از قبیل ملتها، اشخاص و... مینویسند و همواره به نفع گفتمان مسلط آن را تفسیر میکنند. در چنین شرایطی جابجایی بر آزار حیوان در شهرهای بزرگ ممکن است علیه منابع قدرتهای مختلف صورت پذیرد که از این گفتمان هم بیبهرهاند و هم از آن سود میجویند. درواقع شهرها ممکنست دارای اشکال مدرن فیزیکی باشند، اما ذهنها به اشکال دیگر درهمان بدویت با روپوش و شکل فرودستانه تری تداوم مییابند.
۶. در مجموع، انسان بصورت ناهشیار و هشیار تمایل دارد که رنجهای بیمعنایی، دگرستیزی، خلأ وجودی vacuum existential ، تجلی رضایت خاطر منابع و مناسک اسطورهها، خشونتهای هیستریک یا جابجاشده، ارضا زودهنگام تکانههای روانی، حالات روانپریشی گذرا را از طریق آزار حیوانات به سرانجام برساند.
@Kajhnegaristan