👆. من فکر می‌کنم این راهی‌ست که نه تنها کار ادبی، بلکه عمل سیاسی نیز از همین‌جا آغاز می‌شود

👆
ناخودآگاه همواره بواسطه ارجاع موکد به لیبیدویی قالب‌ریزی شده است که به این راحتی‌ها دست بردار نیست؛ همینطور بواسطه آنچه که یک امر بیگانه است، یک امر بیرون از فرهنگ: بواسطه زبانی که یک گفتار وحشی است. من فکر می‌کنم این راهی‌ست که نه تنها کار ادبی، بلکه عمل سیاسی نیز از همین‌جا آغاز می‌شود. یعنی آن هنگام که نوشتار به دست زنانی رقم می‌خورد که فراتر از مرزهای دستگاه سانسور می‌روند و اظهارات فاضلانه خوانندگان و نگاه‌های خیره مردانه را در می‌نوردد. زنانی که برای جستجوی خودشان نیازی به شهرت و نام ندارند. حال مسئله این است که من یک تنِ متن‌محور (textual body) زنانه را چگونه می‌توانم به تعریف بیاورم: مانند «اقتصاد لیبیدویی زنانه». یک رژیم، مجموعه‌ای از نیروها، و یک سیستم صرف انرژی که لزوماً فرهنگی برای خودش دست و پا نمی‌کند. یک تن متن‌محور زنانه، توسط حقیقتی بازشناسی می‌شود که همیشه بی‌پایان و تمام‌نشدنی است: هیچ خاتمه‌ای وجود ندارد، هیچ وقفه‌ای در کار نیست، و همین است که اغلب خواندن متن زنانه را با یک مشکل اساسی مواجه می‌سازد. برای اینکه ما یاد گرفته‌ایم کتاب‌هایی را بخوانیم که اساساً یک کلمه «پایان» در انتهایش قرار گرفته باشد. اما این یکی، تمامی ندارد، یک متن زنانه به پیش می‌تازد و می‌تازد و در یک لحظه به‌خصوص دفتر به پایان می‌رسد، در حالیکه خود نوشتار هم‌چنان ادامه دارد و خوانندگانش را به سوی یک خلاء می‌راند. متونی در دسترس هستند که از یک مبدا و نقطه مشخصی آغاز نمی‌گردند. مبدا و خاستگاه، یک اسطوره مردانه است: من همیشه می‌خواهم بدانم از کجا آمده‌ام. این سئوال «بچه‌ها از کجا می‌آیند؟» بیشتر از آنکه با زنانگی در ارتباط باشد، پرسشی مردانه است. همه می‌دانیم که جستجو برای مبدا، مزین به نام ادیپ است که هیچ ارتباطی به ناخودآگاه زنانه ندارد. این مسئله آغاز، یا آغازها، روش آغاز شدن (البته آغازی که فوراً به فالوس پیوند نخورد)، آغازی که از هر نظر به یکباره و نابهنگام است، می‌تواند مسئله یک نوشتار زنانه باشد. یک متن زنانه از هر نظر به یکباره آغاز می‌شود، بیست بار شروع می‌شود، سی بار و حتی بسی بیشتر.

پرسشی که متن یک زن می‌پرسد، پرسشی من باب ارائه دادن (giving) است -«این نوشتار چه چیزی می‌دهد؟»، «چگونه آنرا ارائه می‌دهد؟». متن زنانه درباره نا-مبدا و آغازهای چندگانه صحبت می‌کند. شما ممکن است بگوئید این متن «چه پیغامی را ارسال می‌کند؟» بیائید این «ارسال» (send-off) را در معنای استعاری آن بیان کنیم: ارسال کردن، عموماً مخابره کردن یک پیغام برای اقدام، حرکت و راهی شدن است. من فکر می‌کنم، یک متن حتی بیشتر از ارائه دادن خبر عزیمت، در واقع خودِ دادن را ارائه می‌دهد، هدیه دادن، حرکت و کوچ کردن، رخصتی برای عزیمت، فرصت گسستن، جدا شدن، تفکیک و انفصال… این انفصال ما را به خودمان بازمی‌گرداند. یک ارتباط آینه‌ای، رابطه‌ای که بر اساس پیوستگی و این‌همانی افراد با خویشتن خویش اداره می‌شود. آن هنگام که یک زن غیر-سرکوب‌گرانه می‌نویسد، دست رد به سینه دیگری‌های خود می‌زند؛ او از این طریق غیر-خود(اگو)ها را واپس می‌راند. بدین طریق حتی فرم ساختار خانواده را منهدم می‌کند. یک حالت «خانواده زدایی شده» که در این حالت هیچ اندیشه‌ای دیگر قادر نخواهد بود تا نقش‌های ویژه‌ای را به افراد یک سلول اجتماعی اختصاص دهد: آنچه که رخ می‌دهد گردش بی‌پایان میل از یکی به دیگری است. چرخشی که خارج از رابطه‌ها و مناسبات قدرت و باززایی و تهذیب اخلاقی است که بواسطه خانواده بنیان نهاده شده‌اند. به عقیده من این باززایی موجب پیشرفت و حرکت می‌شود… یک متن زنانه گسست و جدایی را در می‌یابد، نوعی قطع تماس؛ اما نه آن گسستی که قصد دارد فوراً به حالت قبلی خود بازگردد، بلکه یک ظرفیت و استعداد واقعی برای از دست دادن پناهگاه و رها شدن. یک متن زنانه، فرم استعاری سرگردانی را به خود می‌گیرد، فرم استعاری مازاد و ریسک غیرقابل‌محاسبه: متن زنانه نمی‌تواند قابل پیش‌بینی باشد، غیر قابل پیشگویی است، قابل دانستن نیست و از این رو بسیار اخلال‌گر است. از چنین متنی نمی‌توان انتظار به‌خصوصی داشت و به عقیده من زنانگی، نوشتارِ خارج از انتظار است: در واقع یک متن از پیش دانستنی نیست. 👇
@Kajhnegaristan