این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
«اخته کردن یا گردن زنی؟». ✍ آلن سیکسو. قسمت پایانی
"اخته کردن یا گردن زنی؟"
✍ آلن سیکسو
قسمت پایانی
حال من فکر میکنم کاری که زنان بایستی انجام دهند و انجام خواهند داد، درست در لحظهای که آنها جرات سخن گفتن از آنچه که باید بگویند را کسب کنند، این است که آنها بایستی تغییری را در امر فرا-زبانی بوجود آورند. من فکر میکنم ما کاملاً له شدهایم، علیالخصوص در مکانی نظیر دانشگاهها. آنهم بواسطه عملکرد کاملاً سرکوبگرایانه فرازبانی. این عملکرد، گونهای تفسیر در تفسیر است، قاعدهای که باید لحظهای را ترتیب دهد تا زنان دهان بگشایند –یعنی زنان بسی بیشتر از مردان سخن بگویند- در این حالت زنان با نامشان فراخوانده میشوند و از نقطه نگاه تئوریکی سخن میرانند. این دیدگاه تئوریکی است که هم اربابشان است و هم جائی است که آنها از درون آن برخاستهاند: کوتاه سخن اینکه، آنها مورد احترام واقع میشوند… و همگی اینها نشاندهنده اوراق هویت آنها محسوب میشود. در این حالت کاری وجود دارد که طبقهبندی شده عمل نمیکند، و همینطور ردهبندی شده و دستهبندی شده. «اعمال طبقهبندی شده» در فرانسه به معنی ان جام وظیفه نظامی است. پس زنان کاری را انجام میدهند که مخالف خدمت نظامی است، مخالف تمام آنچه که در مدارس رخ میدهند، و خارج از انگیزه نافذِ مردانه که همیشه گرایش به داوری، تشخیص، نامیدن، جذب و هضم دارد…
تا کنون زنانی که نویسنده بودند، هنگام نوشتن در باب خودشان، اغلب خود را در قالب یک نویسنده دریافتهاند، نه بهمنزله یک زن. چنانکه ممکن است زنان اظهار کنند که تفاوت جنسی هیچ معنایی ندارد، یا اینکه هیچ چیز قابل استنادی درباره تفاوت بین نوشتار زنانه و مردانه وجود ندارد… معنای این «عدم اتخاذ یک موضع مشخص» چیست؟ آن هنگام که یکی میگوید: «من آدم سیاسی نیستم»، ما همگی منظور او را در میبابیم! روش دیگر بیان این نکته چنین است: «سیاست من، چیز دیگریست!» و همین دقیقاً موضوع نوشتار است! غالب زنان در این نکته همصدا هستند: نوشتار ما چیز دیگریست (که اتفاقاً این چیز دیگر همان نوشتار مردانه است). زنان با معصومیت ناآگاهانه خویش، در اصل نوشتار مردانه را تقویت میکنند و به آن ندا میدهند، و در نهایت نوشتاری را عرضه میکنند که تحت تاثیر مردانگی است. مسئله اصلی ما باید مبادرت ورزیدن و دست یازیدن به یک نوشتار زنانه باشد، نه به دام نامگذاری افتادن. این که نوشتاری مزین به نام یک زن باشد، لزوماً خلق قطعهای از نوشتار زنانه نیست. بهطوریکه این دست از نوشتارها حتی میتوانند کاملاً مردانه محسوب شوند و معکوس عمل کنند. از طرفی دیگر این حقیقت که یک قطعه از نوشتار که با نام مرد امضاء شده باشد، فینفسه مستثنی از زنانگی نیست. اینگونه نوشتارها توسط مردان بسیار نادر نوشته میشوند، اما شما گاهاً میتوانید زنانگی را در نوشته یک مرد پیدا کنید: چنانکه این واقعه قبلاً رخ داده است.
آن دسته از متونی که امروزه در قالب «متن زنان» پدیدار میشوند، کدام معانی را میتوانند دربرگیرند و ممکن است چگونه خوانده شوند[۴]؟ به عقیده من، نوشتار زنانه تنها به این نوشتارهای محدود ختم نمیشوند که من دور خودم میبینم و اینجا و آنجا منتشر میشوند؛ زیرا که آنها همیشه با ما بودهاند. و لیکن چیزهای زیاد دیگری بر نوشتار زنانه افزوده شدهاند. اکنون ما باید خودمان را برای چیزی که من آن را «تاکید بر تفاوتها» مینامم، آماده کنیم. این نه نوعی بیدار کردن جسدِ زنِ مومیایی شده است و نه یک فانتزی درباره گردنزنی زن؛ بل چیزی سراسر متفاوت است: گامی است که رو به جلو برداشته میشود، دل به دریا زدن است، اکتشاف قدرت و نیروهای یک زن است: قدرتش، توانش، نیروی بیباکانهاش و در نهایت گام نهادن در سرزمین زنانه است. یک سری چیزها نوشتار میآغازند، چیزهایی که انگاره (imaginary) زنانه را بنیان مینهند، موقعیت اینهمانی یک اگو، که از انگاره معین شده بواسطه مردانگی کاملاً دست کشیده است. (انگاره مردانه شبیه این گفته است: «زنی که من به او عشق میورزم، یک زن مرده است.»)خلق فرمهایی برای زنان بایستی بیشتر در مسیر پیشروی و راهپیمایی صورت گیرد، در مسیری که من ترجیح میدهم آن را «کوچگری» و پرواز بنامم، بهجای آنکه زنان را در حالت دراز کشیده تصور کند. زنان در راه جستجوی خویشتن به جلو خیز برمیدارند.
کاری که باید در باب لذت جنسی انجام شود: تولید ناخودآگاهی است که دیگر مثل سابق، ناخودآگاه طبقهبندی شده نخواهد بود. ناخوداگاه هماره یک امر فرهنگی-تربیتی است و زمانی که صحبت بدانجا کشیده میشود انگار از حکایات و داستانهای قدیمی آشنا حرف میزنیم. این امر در گوشتان حکایتهای قدیمیای را میخواند که بارها پیش از این شنیدهاید، زیرا در کلیتاش همان سرکوبگریهای فرهنگی را در برمیگیرد. ادامه ....👇
@Kajhnegaristan