این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
و دیگر کجا میتوان «مردم» را دید؟
و دیگر کجا میتوان «مردم» را دید؟ در تجربهی انقلاب: آن جا که همه هستند؛ از همهی طبقات؛ از همهی اقوام یک ملت؛ از زن و مرد و دگرهستان جنسی. آنجا که کسی دیگری را دشمن نمیداند و همه را برادران و خواهران خود خطاب میکند. جایی که اوینها و باستیلها پرند از همهگون مردم: لاجوردی _ هیزمفروش گذشته و دادستان آینده _ با روشنفکران مارکسیست و نخبگان هواخواه نهضتآزادی به یک بند بودهاند؛ آنجا که یک سود و یک هدف برای شماری ویژه از مردمان دنبال نمیشود: تو گویی هر کسی درد دیگری را فریاد میزند. بهراستی چه چیزی سبب میشود که علی شریعتی مزینانی خودش را برادر انقلابیهای انقلاب بزرگ فرانسه بفهمد یا میشل فوکوی خدامرده را بجنباند که ایران ۵۷ را «روح یک جهان بیروح» ببیند و رهسپار ایران شود؟ آری در انقلاب است که مردم «مردم» را دیدار میکنند؛ خودشان را همچون نیروی ویرانگر-سازندهی برآمده از نفی همهی ستیزهها. خواه این انقلاب در ایران باشد یا در کوبا یا اگر مردم و خدا بخواهند در والاستریت امریکا.
دو نکته را باید گوشزد کرد: ۱) من از تجربهی انقلاب سخن میگویم نه از پیامدها و رویدادهای پس از یک انقلاب؛ بههمینروست که نه شریعتی با روبسپیر سر آشتی داشت نه فوکو با حکومت برآمده از انقلاب ۵۷ و این در حالی است که هر دو دلی در گرو انقلاب داشتند؛ ۲) هر جنبش و خیزشی را با انقلاب یکی نگیرید: بهر نمونه، در جنبش ۸۸ مردم «مردم» را دیدار نکردند. جغرافیای راهپیماییها به خوبی نشان میدهد که طبقهی میانی جامعه و دانشجویان پای آن جنبش بودند و کمتر کسی در نازیآباد، یافتآباد و نیز نیاوران و فرشته خودش را درگیر آن جنبش میدید یا حتی احساس میکرد که دارد نمایندگی میشود؛ بگذریم از باشندگان شهر سرباز در سیستانوبلوچستان. یا در خیزشهای دیماه، طبقهی میانی دامن از خون ورچیده بودند که خون خط قرمزشان است؛ در خیابانهایی همچون فرشته هم تنها اخبار بورس و رانت و کنسرت پخش میشد انگار!
@Kajhnegaristan