دربارۀ تبریک تولد. دست تاریخ را نمی‌توان خواند

دربارۀ تبریک تولد
✍ محمد مهدی اردبیلی


اینکه تولد یک فرد جای تبریک دارد یا تاسف، پیشاپیش، در میانه و حتی در پایان راه، بر هیچ کس، حتی خود فرد نیز معلوم نیست. دست تاریخ را نمی توان خواند. چه تبریکها که به یکباره به تسلیت بدل شدند و چه تاسفها که شادی از بطنشان بیرون آمد. تولد یک فرد، فی نفسه یک امکان است که نسبت به خیر و شر، امانت و خیانت، حقیقت و ناحقیقت، بی تفاوت است. تحقق این امکان، و البته ارزیابی سمت و سوی آن نیز همواره بی پایان است و بنا به ارزشها و جهتگیری های هر سنت و معیار معینی، وجهی متفاوت پیدا می کندکه نهایتاً به نگاه ما نسبت به خیر بودن یا شرّ بودن کل جریان جهان بازمی گردد.
همین امر عیناً در مورد مرگ نیز صادق است؛ چرا که فرد، حتی در لحظۀ مرگش، هنوز امکانهای بیشماری دارد که تا ابد می توانند تحقق یابند.
حتی در لحظاتی که فرد به گمان خویش مشغول برهم زدن بازیِ تاریخ است، اگر ژرف بنگرد، خود را در دام طرح و برنامه تاریخ (مکر عقل) گرفتار می بیند.
لذا شاید حقیقی ترین راه مواجهۀ ما با تولد و وفاتِ خود و دیگران، به جای تن سپردن به واکنشهای حاضروآمادۀ فرهنگی، حفظ آرامش عاطفیِ فردی، تن ندادن به تنشهای عاطفیِ گمراه کننده، و بازاندیشی به ماهیت و جوهر خود تاریخ و زمان باشد: بازاندیشی به شکاف موجود میانِ سبعیتِ تاریخ و امیدهای فردیِ ما.
ما (در مقام افراد دارای حسِ اراده و اختیار) چیزی نیستیم جر همین شکاف که البته هیچگاه رفع نخواهد شد؛ حتی پس از مرگ ما ...



@Kajhnegaristan