🖌. ✍ دکتر.. «کاوه مدنی، عجیب آمد، شگفت رفت!»

🖌 #یادداشت
✍ دکتر #احسان_محمدی

«کاوه مدنی، عجیب آمد، شگفت رفت!»

برج میلاد درست پشت سرش بود، پنجره دفتر کارش در پردیسان رو به برجی باز می شد که در روزهای آخر آبان، لابلای آلودگی پاییزه ساندویچ شده بود. کت و شلوار آبی سیر تنش بود با کفش کالج تازه واکس زده. وقتی حرف می زد، دست هایش را باز می کرد و به عادت همیشگی اش با دو انگشتش چانه اش را لمس می کرد، بلند می شد و توی اتاق راه می رفت، حتی وسط جلسه، نامه ای که منشی اش تهیه کرده بود را ادیت کرد.
پرهیجان و کمی عجول نشان می داد. مثل کسی که وقت زیادی ندارد اما یک دنیا کار سرش ریخته. برای روابط عمومی سازمان محیط زیست قرار بود با هم حرف بزنیم. احساس می کرد که جزیره جدا و ساز ناکوکی در سازمان شده و لازم است مسیرش را عوض کند.
می توانستم حس کنم که اشتیاق کاملی برای ایجاد تحول در سازمانی دارد که اعتقاد داشت کارکنانش اندازه کافی آموزش ندیده اند. تشکر کردم و عذرخواستم که تمایلی برای پذیرفتن سمت در سازمان محیط زیست ندارم و ترجیح می دهم وظیفه رسانه ایم و البته کارم در دانشکده را پی بگیرم. این جلسه یک بار دیگر هم تکرار شد و البته پاسخ من همان بود.
کاوه مدنی رفت. کاوه مدنی استعفا کرد. کاوه مدنی استعفا داده شد. کاوه مدنی فرار کرد، کاوه مدنی به ایران بازنگشت و ... مدتهاست رفتن یک نفر از پردیسان این همه پرحاشیه نبوده است. از سوگواره و دریغا دریغ مجازی تا «باید از طریق قانونی با او برخورد شود». از تحسین هایی چون قهرمان و نخبه بین المللی تا عضو شبکه نفوذ و ...
بسیاری از ایرانیان اولین بار در سال ۲۰۱۲ نامش را شنیدند. وقتی توسط انجمن مهندسان عمران آمریکا برای «دستاوردهای حرفه ای و فردی که نشان دهنده آینده با اهمیت و بشر دوستانه مهندسی عمران» به عنوان یکی از ۱۰ چهره جدید مهندسی عمران انتخاب شد. بعدتر دو جایزه معتبر «آرنه ریچتر» و « والتر هوبر» را به خاطر تلاش هایش در حوزه مدیریت آب کسب کرد. افتخاراتی رشک برانگیز برای ایرانیان که مشتاق محترمانه دیده شدن و تحسین های جهانی هستند.
قد بلند، با موهای کوتاه و چهره ای بشاش که انگلیسی را بدون لکنت حرف می زد. چند بار در شبکه های فارسی زبان خارج از کشور حاضر شد و به عنوان یک متخصص حرف زد. اتفاقی که به عنوان یک پاشنه آشیل، هنگام بازگشت به ایران برای او همیشه دردسرساز شد.
در 36 سالگی به عنوان معاون سازمان حفاظت محیط زیست منصوب شد. سازمانی که معمولاً مدیران سفیدمو در آن به صورت سنتی نقش شیخوخیت ایفا می کنند. او یکی از معدود جوانان دهه شصتی لقب گرفت که دکتر روحانی قول داده بود در دولت دوم به آنها فرصت بیشتری برای ورود به هرم مدیریتی کشور بدهد.
برخی از مدیران و کارشناسان پردیسان که خود را مستحق نشستن بر کُرسی معاونت آموزش و پژوهش سازمان محیط زیست می دانستند او را جوانی دانشگاهی می دانستند که فاقد تجربه اجرایی است و خیلی زود گرفتار بروکراسی آشکار و پنهان ایرانی و فشارهای فراسازمانی می شود. حتی حضور در بی بی سی فارسی، ظاهر و سیما و ادبیاتی که آشکارا با مدیران دولتی در ایران فاصله داشت را در لیست ایرادات او نوشتند و ساعت شنی رفتن اش را وارونه کردند.
مدنی آشکارا از اینکه تحت فشارهایی است که از جزئیات آنها حرف نمی زد گله مند بود اما می گفت که با علم به این سنگ اندازی ها آمده است و می خواهد به سهم خودش به سرزمین مادری ادای کند و نشان بدهد که می شود آمد، کار کرد، ایستاد و تاثیرگذار بود. در همان حال هم معتقد بود که تنهاست و خیلی زود حتی برخی از اهالی رسانه که با نوعی ذوق زدگی از این «دانشمند جوان» استقبال کرده بودند هم پا سست کرده اند و در کمتر از سه ماه گله ها آغاز شد که چرا بحران آب را حل نکرده؟ دریاچه ارومیه چرا هنوز خشک است؟ چرا ...
توقع یک سوپرمن دانش آموخته که از خارج از کشور آمده و باید همه مشکلات محیط زیستی کشور را در کوتاه مدت حل کند او را در موضع دفاعی قرار داد و تلاش کرد با راه اندازی کمپین هایی چون #بی_زباله و جمله همه پسند «از خودمان شروع کنیم» از خود ردپایی بر جا بگذارد اما امروز بسیاری از خود می پرسند آیا آنقدر که در مورد حمایت از کالای ایرانی حرف زده می شود، در مورد حمایت از نخبه ایرانی هم وحدت وجود دارد؟
دستگیری چند فعال محیط زیستی، خبر خودکشی کاووس سیدامامی که یک استاد دانشگاه دو تابعیتی معرفی شد و غیبت یکباره کاوه مدنی برخی شایعات را ایجاد کرد که او بازداشت شده است. انتشار ویدئویی کوتاه در اینستاگرام نه تنها به ابهامات در مورد بازداشت احتمالی پاسخ نداد بلکه حرکات بدن، آشفتگی در بیان جملات و اصرار بر اینکه بازداشت نشده و حالش خوب است و ... باعث شد برخی با اطمینان بگویند که هر تکذیبی در ایران اتفاقاً نشانه «تایید» است...

ادامه یادداشت در لینک زیر👇👇👇
http://yon.ir/dfdFw


@Kajhnegaristan