✍ آرش نریمانی …. در دوران کودکی ام یک کاپشن داشتم که خیلی مورد علاقم بود

✍ آرش نریمانی



در دوران کودکی ام یک کاپشن داشتم که خیلی مورد علاقم بود.
از شوق پوشیدن آن، روزهای منتهی به زمستان که هنوز سرما بدان حد شدید نشده بود، وقتی در ماشین می نشستم، شیشه را پایین می دادم تا عمل کاپشن پوشیدنم از منظر خودم و دیگران توجیه منطقی داشته باشد.
خودم شرایط *نابهنجار* را تولید میکردم تا عملم *منطقی* جلوه کند.
- میشل فوکو معتقد است، قدرت و نیروی پلیسی باید خودش سوژه ی * نابهنجار* و منحرف را بسازد تا حضورش و نظام کنترلی اش توجیه *منطقی* داشته باشد و مردم حضور آنها را بپذیرند.
برساختن دست فروشان مترو به مثابه اخلال گرایان آسایش و آرامش شهروندان، برساختن دستفروشان خیابانی به مثابه اخلال گران نظام اقتصادی و یا پر کردن صفحات روزنامه ها از حوادث و انسانهای جنایتکار و منحرف همه ی اینها عاملی است تا منطق قدرت، حضور و کنترل خود در مترو و پیاده رو و جامعه را افزایش و توجیه *منطقی* کند.
* ما به خاطر آرامش و آسایش شما حضور داریم!!!*
اما مساله این است که قدرت، خودش باید بعضی سوژه ها را به مثابه اخلال گر و منحرف و نابهنجار بسازد، تا نظارت و کنترل خود را افزایش دهد و با چشمان خیره ی خود هر مکانی را کنترل کند.
آری مکانیسم عمل معصومانه ی دوران کودکی ام، با مکانیسم قدرت یکیست..اما...



@Kajhnegaristan