قائل شدن به چیزی به نام انتقال متقابل به این معناست که روانکاو بعضی از اعمال و رفتار مراجعه کننده را متوجه شخص خود قلمداد کرده و ن

قائل شدن به چيزي به نام انتقال متقابل به اين معناست كه روانكاو بعضي از اعمال و رفتار مراجعه كننده را متوجه شخص خود قلمداد كرده و نسبت به آنها واكنش عاطفي نشان مي دهد. روانكاوي تنها رابطه اي است در اين جهان كه در آن جواب هاي هوي نيست، زيرا كه اين رابطه اصلاً تقابلي(1) نيست.
روانكاو، در مكتب لكان، مي بايست قادر باشد از صفحه ي رابطه ي تقابلي، يعني رابطه اي در بُعد تصويري، عبور كرده و رابطه اي در بُعد سمبوليك با بيمارانش داشته باشد. يعني روانكاو لكاني قادر شده است آن خط فاصلي را كه دال(2) را از مدلول (3) (S) جدا مي كند به رسميت بشناسد. او مي داند كه زنجيره ي دال بر طبق قانون خاص خودش به حركت درمي آيد و به پيش مي رود. كه اين قانون هيچ ارتباطي با دلالت (4) ندارد. اين نكته اي است كه آناليزان آن را نمي داند. او اسير دلالت كلام خويش است و به خاطر باور داشتن همين دلالت هاست كه در جريان جلسات، طوفاني از عواطف و احساسات مختلف از خود بروز مي دهد. به همين دليل هم هست كه هنوز عده اي تصور مي كنند درمان روانكاوي از طريق تخليه (5) همين عواطف و احساسات انجام مي گيرد. آنها فقط آن جرياني را كه پر سروصداتر و روبنايي است عمده مي كنند و از ديدن جريان بي سر و صداي زيربنايي كه همان جريان « متوني ميك » (6) يا روند مَجاز يا روند جابجايي دال هاست غافل مي مانند. اين نكته اي است كه خود بيماران دير يا زود به آن پي مي برند. موقعي كه به روانكاو اعلام مي دارند: « من از تكراري بودن حرفهاي خودم خسته شده ام ». بله، آنها مدام همان زنجيره ي دال را در مقابل ما بازمي گشايند و تا زماني كه اسير دلالت آن هستند كماكان عرق مي ريزند، اشك مي ريزند، خشمگين مي شوند و دل مي سوزانند تا روزي كه با حيرت متوجه تكراري بودن سخنان خود مي شوند. آنچه آنها متوجه آن نمي شوند اين است كه در اثر باز كردن مكرر اين زنجيره جايگاه خود آنها در طول آن تغيير كرده است. لكان مي گويد: « يك دال سوژه را نزد دال ديگري معرفي مي كند ». و اين دال هاي معرفي كننده قابل تغييرند.
بسنده كردن به تخليه هيجاني مسلماً نوعي سبكباري را به همراه خواهد داشت، اما قطعاً منجر به تغييري بنيادي نخواهد شد. روزي از لكان سؤال شد: « اگر منظور از درمان رفع علايم بيماري، رفع اضطرابها، وسواسها و ترسهاست چرا به خوردن چند قرص اكتفا نكنيم و خود را به دردسر روند طولاني و مشقت بار روانكاوي گرفتار كنيم؟ » و لكان در جواب: « واقعاً. چرا كه نه؟ »
اين هم يكي ديگر از حاضر جوابي هاي چند پهلوي لكان است. او در كوتاهترين جواب ممكن نشان مي دهد كه منظور از روانكاوي فقط رفع علايم بيماري نيست بلكه ايجاد يك تحول اساسي در شخص است، ايجاد يك تغيير بنيادي در جايگاه ذهني او. و اين آن چيزي است كه فرويد نيز در كتاب « روانكاوي پايان يافته و روانكاوي پايان ناپذير » به آن اشاره دارد.
فرويد به اين نكته پي برد كه سمپتوم يك خطاب (7) است. سمپتوم در تلاش است كه چيزي را به كسي بگويد. سمپتوم حقيقت بيمار است. تلاش براي امحاء سمپتوم تلاش براي امحاء حقيقت بيمار است. آن كس كه درصدد است سمپتوم را به هر قيمت درمان كند در واقع كسي است كه نمي تواند حقيقت بيمار را تحمل كند و مي خواهد به هر ترتيب آن را خفه نمايد. او در واقع ناقل گفتار ارباب است كه معتقد است هيچ حقيقتي جز حقيقت ارباب وجود ندارد. به همين دليل است كه لكان معتقد است گفتار دانشگاهي در بسياري از موارد چيزي جز مركبي براي گفتار ارباب نيست. سمپتوم، اعتراضي است بر سلطه گفتار ارباب، اعتراضي ناتوان و ناممكن. گفتار ارباب و گاهي گفتار دانشگاهي تاب تحمل اين اعتراض را ندارند و بايد آن را از بين ببرند. بايد آن را « درمان » كنند.
عيني ترين و ملموس ترين دليلي را كه مي توان بر اين مدعا ارائه داد تاريخ در اختيار ما نهاده است. در زمان استالين و حتي تا مدتها پس از آن در حكومت شوروي سابق معترضين و مخالفين با نظام را در بيمارستانهاي رواني بستري مي كردند و انواع و اقسام به اصطلاح درمانها را بر روي آنها اعمال مي كردند و استدلالشان هم اين بود كه كسي كه با يك چنين نظام بي نقصي مخالفت مي كند مطمئناً ديوانه و مهجور است و بايد درمان شود. همچنين در قرن نوزدهم در آمريكا بردگان سياهپوست را كه اقدام به فرار مي كردند، در صورت دستگيري، به عنوان ديوانه به زنجير مي كشيدند.
وقتي مي گويم سمپتوم در تلاش است چيزي را به كسي بگويد، اين كس كسي جز « بزرگ ديگري » (8) نيست. «‌ بزرگ ديگري » يك شخص نيست يك جايگاه است و اين جايگاه را لكان گنجينه دال ها (9) مي نامد.
براي روانكاو چيزي به نام يك سمپتوم عام وجود ندارد حتي اگر سمپتوم ها پديده شناسي مشتركي داشته باشند. براي روانكاو فقط سمپتوم اختصاصي وجود دارد.
ادامه دارد...
@Kajhnegaristan