سخنرانی دکتر میترا کدیور در رابطه با نوروز و سوژه‌ی نوروتیک / قسمت اول …نوروتیک یک سؤال و یک نگرانی همیشگی دارد

سخنراني دکتر میترا کدیور در رابطه با نوروز و سوژه ی نوروتیک / قسمت اول


نوروتيك يك سؤال و يك نگراني هميشگي دارد. سؤال او اين است كه چه جايگاهي در اشتياق ديگري دارد و نگراني او اين است كه تا چه حدّ اسباب ژوئي سانس ديگري است. او هرگاه احساس كند كه زيادي مورد ژوئي سانس روانكاو است يا به اندازه ي كافي جايگاهي در اشتياق او ندارد كار را به تعليق درمي آورد. او اميدوار است كه بتواند با غيبت خود اين احساس را در روانكاوش ايجاد كند كه او را از دست داده است، كه روانكاوش جاي خالي او را حس كند و در نهايت آنچه را كه بيمار مي خواهد به او بدهد.
آنچه بيمار مي خواهد اين است كه بدون گذشتن از فرايند روانكاوي به نتيجه برسد. در يك كلام او مي خواهد روانكاو به او بگويد. به او كلام آخر را بگويد. به او اسرار وجودش را بگويد. به او كل ناخودآگاهش را بگويد. او فكر مي كند كه روانكاو مي داند و مي تواند بگويد و اگر اين كار را نمي كند حتماً دليلي دارد. يا مي خواهد كار را كِش بدهد و پول بيشتري به جيب بزند. يا اينكه دارد روي او مطالعه مي كند و مي خواهد در موردش كتاب بنويسد چون كه مورد او « واقعاً استثنايي » است. بعضي ها در اولين جلسات روانكاوي سؤال مي كنند « آيا شما قبلاً بيماري مثل من داشته ايد؟ »!
بزرگترين آرزوي نوروتيك اين است كه يكتا و منحصر بفرد باشيد و روزي كه متوجه مي شود اين به اصطلاح منحصر بفردي او تا به حال دويست ميليون نسخه در جهان داشته است و هزاران صفحه كتاب و مقاله در مورد اين « منحصر بفردي » نوشته شده است دچار يأس مفرطي مي گردد. با وجود كه او انتظار دارد روانكاوش همه چيز را تا نقطه آخر در مورد روح و روان بشري بداند ولي باز اين اميد پنهان را دارد كه مورد او كاملاً استثنايي باشد و روانكاوش را دچار بهت زدگي نمايد.
نوروتيك همچنين لذت مي برد از اينكه از او بخواهند، از او درخواستي بكنند، كه او ابژه ي يك تقاضا باشد و بتواند، بنابر ساختار رواني اش، اين درخواست را اجابت يا رد كند. اين است كه در جلسات اوليه روانكاوي و گاهي تا مدتها بعد اصرار دارد كه روانكاو سؤال كند و او جواب دهد، وقتي روانكاو خاطرنشان مي كند كه اين اوست كه سؤال دارد، اين اوست كه در محضر روانكاوي يك سائل است بسيار پريشان مي شود. در يك كلام آن چيزي را كه بيماران مي خواهند اين است: « از من سؤال كن، خودت نتيجه گيري كن و جوابش را به من بده و مرا از هرگونه تلاشي معاف كن ». وقتي كه آنها چنين چيزي را به دست نمي آورند اقدام به تلافي مي كنند و گاه حتي تا آنجا پيش مي روند كه خود را از صحنه كنار مي كشند. اما بسياري از آنها دوباره مراجعه مي كنند. موقعي كه قبول مي كنند بايد خود تلاش كنند و چاره اي هم ندارند. مسأله نداشتن انتقال متقابل به اين معنا نيست كه به بيماران اجازه داده شود تا هر كجا كه مي خواهند پيش بروند. اين به معناي تسليم شدن به آرزوي قلبي آنان مبني بر انجام نگرفتن روانكاوي است. كار روانكاو، روانكاوي است نه بدست آوردن دل بيماران. او اگر متوجه شود كه انجام روانكاوي غيرممكن شده است، خود اقدام به قطع جلسات مي كند و اين يك عمل اخلاقي از طرف روانكاو است. وقتي هيچگونه روانكاويي انجام نمي گيرد دليلي ندارد كه جلسات ادامه يابد. اين جلسات ممكن است بعدها از سر گرفته شود يعني موقعي كه دوباره شرايط براي انجام روانكاوي مهيا شده و بيمار آمادگي آن را پيدا كرده باشد.
روانكاوي در چارچوب يك سري توافق هاي قبلي صورت مي گيرد كه از جمله ي آنها توافق بر سر تعداد جلسات هفتگي، اجازه ي غيبت هاي احتمالي و نحوه ي اطلاع دادن اين غيبت هاست. فرويد صحبت از نظم بوروكراتيك مي كند. اين بدان معناست كه روند روانكاوي بايد از انضباط و استمرار محكمي برخوردار باشد نه اينكه گرفتار زير و بم هاي خلقي بيمار باشد. روانكاوان مي دانند كه در زمانهايي كه بيماران با اضطراب يا بي ميلي در جلسات خود حاضر مي شوند، درست در همين ايام است كه مي توان انتظار پيشرفتي را داشت. بنابراين اجازه نمي دهند كه اين فرصت ها از دست برود و بيمار فقط زماني كه خود مايل است در جلساتش حضور يابد. در اين صورت كار تا ابد به درازا خواهد كشيد.
لكان جمله ي مشهور ديگري دارد به اين مضمون: « تنها مقاومتي كه در روانكاوي وجود دارد، از طرف روانكاو است! » اين جمله هم مانند تمام جملات قصار لكان داراي چندين معناست كه يكي از آنها اين است كه آنچه در جريان روانكاوي از بيماران سر مي زند جزو روند كار است و فقط اين روانكاو است كه مي تواند با اين اعمال به صورت يك مقاومت از طرف بيمار برخورد كند و يا واقعاً آن را جزو كار به حساب آورد.
@Kajhnegaristan