🖌. ✍ دکتر.. «گسست احساس و عمل»

🖌 #یادداشت
✍ دکتر #علی_زمانیان

«گسست احساس و عمل»

این نوشته صرفا یک حدس و طرح یک موضوع برای تامل است. طبعا آن چه گفته می شود نیز در حد احتمال است. هر چند به ظاهر و به صورت، حکم صادر می کند، اما مساله ای نگران کننده است.

مدت مدیدی است با این ایده کلنجار می روم و از خودم می پرسم:

🔅در برابر حجم بالای نمایش احساسات انسانی و نشر شعرهای عاشقانه ( در فضای مجازی، به ویژه در شبکه های اجتماعی مانند فیس بوک و تلگرام و... )، آیا زندگی های عاشقانه هم در جهان عینی وجود دارد؟
🔅در برابر این همه شعرهای لطیف و فرحبخش، روح ها و جان های لطیف هم وجود دارد؟
🔅در مقابل واژگان زیبا و به سامان شعرها، رابطه ها و رفتارهای زیبا هم وجود دارد؟

این پرسش ها هیچ از لطافت و زیبایی نوشته هایی که از سرانگشتان رنج و غربت آدمی متولد می شوند نمی کاهد. حقیقتا آدمی از خواندن برخی دلنوشته ها و اشعار با تشبیهات زیبا که چون حریر، لطیف اند، لذت وافر می برد. واژگان رویایی، فراسوی هست ها و پروازی به سوی جهانی که باید باشد ونیست. واژگانی که عمیق ترین حس خوب و بعضا محزون را بر روی کاغذ نقاشی می کنند. اما سخن چیز دیگر است.

سخن این است که نکند ما به #فانتزی_اندیشی خیالی دچار شده ایم. به تجربه و با مشاهده و یا اطلاع از روابط سرد و شکننده ای که در انواع روابط سراغ دارم، از خودم می پرسم، اگر واژگان نرم و مخملی را بر زبان می رانیم، اگر شعرهایی از جنس حریر می گوییم، چرا بر تن زندگی عینی و عملی خود، زره ای فولادی پوشانده ایم؟ این همه زمختی در عمل چه نسبتی با آن همه لطافت در نظر دارد؟ شعرهای عاشقانه ای که چشم احساس را به گریستن وادار می کند چرا رنگش را به زندگی نمی زند؟
وقتی در محضر معشوقیم، او را نمی بینیم، اما در فراق بر فاصله ها مویه سر می دهیم و اشک کلمات را بر صفحه ی قلب مان جاری می کنیم. چقدر عکس ها و نوشته هایی در باره‌ی پدران و مادران پیر و فرتوت دیده ایم و خوانده ایم. عکس ها و نوشته هایی در باره‌ی بیماران، کودکان یتیم و بینوا و فقیر دیده و خوانده ایم، و در برخی اوقات نم اشکی هم بر دیدگان نشانده ایم.

اما سوال اینجاست که احساس پاک مان با دیدن عکس ها و نوشته ها، به سرعت کجا می روند؟ چرا در #عمل و #رفتار ، آنها را رها می کنیم؟
گویی آن احساسات لطیف، برفی است که در برابر آفتاب واقعیت آب می شود و قطره قطره ناپدید می گردد. تصویری را دست به دست می گردانیم که پیرمردی همسر ناتوانش را بر پشت خود نهاده است، ‌ از وفا و صداقت عاشقانه ی او لذت برده ایم و احتمالا در سایه‌ی دیوار احساسات مان نشسته ایم و بر چنین رابطه ای حسرت خورده ایم. اما و هزار اما، آیا از خود پرسیده ایم که وفا و صداقت ما در رابطه ی با والدین، همسر و فرزندان مان چقدر بوده است؟

از این رو است که گاهی می اندیشم نکند ما به فانتزی اندیشی احساسی دچار شده ایم. و شاید هم شده ایم. همان گونه که #شکافی_معنادار و البته دردناکی میان باورهای اخلاقی و رفتار ما وجود دارد، شکاف تاسف باری هم میان احساس و عمل ما ایجاد شده است. دو گسستی که منشا رنج ها و پیکارجویی ها است. حقیقتا باید به این مسئله جدا و از سر درد اندیشید که:

چگونه می توان نرمی واژگان را به رفتارها هم منتقل کرد؟
چگونه می توان عمل را به باورهای اخلاقی نزدیکتر ساخت؟

@Kajhnegaristan