این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
📄 نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن.. «علی نیک جو» …▫️▪️قسمت سوم
📄 نوشتاری در ضرورت روانکاوی؛ در فضیلت گفتن
" علی نیک جو"
▫️▪️قسمت سوم
📄1-3- صولت صمت، تقبیح گفتن و تقدیس نگفتن تنها محدود به بافتار دینی، عرفانی و ادبی نیست. بلکه تاریخ اقتدارگرای این دیار مطعون، مشحون از شواهدی است که حاکمان کمترین تحملی در برابر سخن متفاوت (و نه الزاماً مخالف) مردمان نداشتهاند. شعلههای خشم و خون، ناخودآگاه جمعی را به پاسداشت سکوت فرامیخواند.
واقعیات هراسآور و هولانگیزی که در طول سدهها بر تارک تاریخ این ملک و ملت رفته است، ما را به خاموشی و بنابر دعوی نویسنده به خفقان خودخواسته فرامیخواند. ناخودآگاه جمعی ما وارث تاریخی است که در آن زبانها از قفاها به در آمده است. ما وارث تاریخی هستیم که لبها دوختهشده و پاسخ کلمه با گلوله داده شده است.
از نادر افشار تا صفویه، از محمود افغان تا قوم قجر، از پهلوی اول تا پهلوی دوم و نیز سالهای متأخر، سرشار از واقعیتهایی است که سکوت را تضمین حیات میداند. ما فرزندان پدرانی هستیم که تنها هفت هزار تن از آنها در تصرف کرمان و به دستور آقامحمدخان چشمانشان از حدقه به در آمد.
ما وارث چنین تاریخی هستیم. تاریخی که بهتمامی ما را به نگفتن، حرفها را پیش خود نگهداشتن، حتی در خلوت خویش هم زمزمهنکردن فرامیخواند. ناخودآگاه جمعی ما سرشار از سکوت است. ما؛ کرها و لالهای تاریخیم. تاریخ از ما موجوداتی الکن ساخته است.
📄1-4- جدای از آنچه ذکر شد تجربه فردی ما هم نشاندهنده آن است که گاه حرفزدن نهتنها درد ما را شفا نداده، بلکه افزون هم کرده است. این تجارب گاه به ما نشان داده که زبان از چنان استعدادی برخوردار است که آتشها برافروزد، مناقشهها برانگیزد و کینهها دامن زند.
پس همان بهتر که سکوت را شعار خویش کنیم؛ رأیت صمت را برافرازیم و نگفتن را بهمثابه امری اخلاقی تقدیس کنیم و در پس پرسونای اخلاق با دنیایی از حرفهای ناگفته (و درواقع معضلات حلنشده) پنهان شویم.
دوم، مشکل از آنجا آغاز میشود که مفاهیم عرفانی، ادبی و سیاسی بهطور ناخودآگاه وارد روابط فردی و حیات اجتماعی میشود. آنچه ناخودآگاه جمعی ما از سنت دینی، شهود معنوی و تجربیات تلخ تاریخی با خود حمل میکند، بهطور کاملاً ناخودآگاه وارد فضای شخصی میشود و با خود بار معنایی و هیجانیاش را هم میآورد. مسئله این است که ناخودآگاه، قادر به تميیز و تفارق میان مؤلفههای انتزاعی مذکور با پیچیدگیهای حیات اجتماعی و روابط آدمیان نیست و این امر بهغایت آسیبزاست. تعمیم و بسط مفاهیم معنوی مذکور به حوزه زیست فردی نهتنها به پرمعناشدن رابطه نمیانجامد، بلکه رابطه را از معنا تهی میکند. نهتنها همافزایی رابطه نمیآورد، بلکه خود، ضد رابطه میشود و به تعبیر مولانا سرکنگبینی میشود که ازقضا صفرا میافزاید.
سکوت اگر در سنت دینی مانع از گناه میشود و اگر در طریق عرفان بال پرواز میشود و اگر در جامعه توتالیتر مایه حیات میشود، اینجا و در ساحت روان، موجودی را میآفریند؛ پر از تنشهای عظیم، تعارضات انباشته و اضطرابهای مردافکن. هیجانات و خاطراتی که در طول سالها و با هزار تکلف دفن شدهاند، دفع نشدهاند. ممکن است در ظاهر فراموش شوند، اما هرگز از یاد نمیروند. ممکن است تن را رها سازند، اما جان را در چنبره خویش میفشارند. «سکوت همان تشویشی است که مایل است لال بماند. همه متوجه میشویم که تشویش موردنظر و آنکه در درون ما میخواهد لال بماند، همان ناخودآگاه ماست که وطن و غربت نمیشناسد یا از این هم بدتر؛ در وطن خویش غریب است».(4)
📄 میتوان عمری ادعا کرد: هیچ مسئلهای نیست یا حرفی برای گفتن وجود ندارد یا مشکلی نیست یا جز خاطرهای دور هیچچیز باقی نمانده است؛ اما و هزار اما نمیتوان بر رنج قلابشدن کلمات در پس میلههای خودسانسوری و انکار غلبه کرد. سکوت از منظر روانشناختی جز برهمزدن تعادل روان و بالطبع انواع نشانهها و شکایات رواننژندی (neurosis) و حتی روانپریشی (psychosis) بهرهای در بر ندارد. فیلم اخیر پوران درخشنده ـ «هیس» دخترها فرياد نميزنند ـ تا حدی نشان میدهد که امر بر سکوت نابهجا چه تأثیر مهلک و ویرانکنندهای بر قربانی میگذارد و چگونه تمامی هستی او را تحت تأثیر قرار میدهد.
✔️ ادامه دارد...
@Kajhnegaristan