مارکس می‌گوید همین که آن ساخت اقتصادی را از میان برداریم که من و شما را به رقابت در بازار سوق می‌دهد، اختلاف منافع من و شما و مناف

مارکس می گوید همین که آن ساخت اقتصادی را از میان برداریم که من و شما را به رقابت در بازار سوق می‌دهد، اختلاف منافع من و شما و منافع فردی ما با منافع جامعه هم از بین می‌رود، اما بدبختانه به نظر می‌رسد که این گفته درست نیست. می توانید اساس اقتصاد را تغییر بدهید اما شکاف بین عقل و خواهش نفسانی و اختلاف بین منافع من و شما یا بین فرد و جامعه از بین نمی‌رود. در واقع همینکه مردم ببینند رقابت برای کسب ثروت بسیار مشکل شده است، برای کسب مقام و قدرت شروع به رقابت می کنند و این به هیچ وجه بهتر از وضع قبلی نیست، چنان که در جامعه ی تحت حکومت استالین ثابت شد که به مراتب بدتر است. بنابراین من فکر می کنم این اعتقاد مارکس غلط بوده که سرشت انسان تغییر می کند.
شاید حق با رقیب بزرگ قرن نوزدهمی مارکس یعنی آنارشیست روسی میخائیل باکونین بود که درست از همین جنبه ی اندیشه ی مارکس انتقاد می‌کرد. مارکس می‌گفت باید بگذاریم کارگران حکومت کنند، چون کارگران از طرف توده ی مردم جامعه یعنی طبقه کارگر حکومت خواهند کرد. باکونین می گفت نه ؛ هیچکس نباید حکومت کند چون اگر کارگران حکومت را به دست بگیرند، از آن به بعد حاکم خواهند بود نه کارگر و از منافع حاکمان پیروی خواهند کرد، نه از منافع طبقه ی کارگر. مارکس این حرف‌ را مزخرف می‌دانست و معتقد بود که مردم در جامعه ای متفاوت، مردم متفاوتی خواهند بود و منافع متفاوت و کمتر خودخواهانه ای خواهند داشت و دست در دست هم برای مصلحت همه کار خواهند کرد. اگر نگاه کنیم به آنچه در جوامع ( به اصطلاح ) مارکسیستی پیش آمده، شاید بپذیریم نظر باکونین در خصوص طبیعت انسان درست بوده است.

فلاسفه ی بزرگ - برایان مگی - بازگردان: عزت الله فولادوند ( از بخش: هگل و مارکس - مصاحبه با پیتر سینگر )

@Kajhnegaristan