این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
گفتگویی با مقصود_فراستخواه.. نگاهی متفاوت به سئوال &aposچرا ایرانیها به اعتراض بر میخیزند؟ &apos
گفتگویی با مقصود_فراستخواه
نگاهی متفاوت به سئوال 'چرا ایرانیها به اعتراض بر میخیزند؟'
قسمت_اول
در پی اعتراضات خیابانی اخیر در بیش از ۸۰ شهر در ایران بسیاری از صاحبنظران در داخل و خارج کشور به بحث در خصوص علل و عوامل شکلدهی اعتراضات مزبور که به اَعمال خشونت آمیز نیز منجر شد، پرداختند. در این میان، مقصود فراستخواه جامعه شناس و نویسنده کتاب "ما ایرانیان" در مصاحبهای در جستجوی ریشهیابی اعتراضات، نگاه و نظریهای نو ارائه کرده است.
وقتی از وی سئوال میشود که آیا ناآرامیها ریشه اقتصادی داشته است وی میگوید: "به گمان من ریشههای این اعتراضات اساسیتر از این حرفهاست. نظام حکومتی ما یک مشکل اصلی دارد که من از آن در این گفتگو با 'عنوان نظام حکومتی ما و دیگریهایش' بحث میکنم."
فراستخواه استدلال میکند که حکومت ایران مانند هر حکومت دیگری، حتی حکومتهای دموکراتیک، برای مرزبندی بین "خود" و "دیگریها" دست به تعریف "خود" زده است. تا اینجای کار از نظر فراستخواه اتفاق غیرعادی رخ نداده است. اما به نظر او مشکل در ایران "عدم شناساییِ دیگریها" از سوی حکومت است. وی میگوید: "دیگریهایی" که در جامعه ایجاد شده "به رسمیت نمیشناسیم و آنها را حذف یا از حقوقشان محروم میکنیم."
فراستخواه، "دیگری"های نظام حکومتی ایران را به چهار دسته تقسیم میکند.
اولین دسته "دیگریهای سیاسی" هستند که از زاویه سیاست، مخالف نظرات نظاماند و بعضا فعال هم هستند. او میگوید "وقتی شما مخالف فعال هستید باید (من به عنوان حکومت) شما را به رسمیت بشناسم و بتوانم اختلافاتم با شما را به صورت رضایتبخش و معقول و دوجانبه حل و فصل کنم؛ مثلا حاضر به گفتگو و گردش قانونمند قدرت شوم".
دومین دسته، "دیگریهای فکری و فرهنگی" هستند. این دیگریها طبقات متوسط فرهنگیای هستند که علایق و سبک زندگی خاصی دارند. متفکران، منتقدان و هنرمندان در این دسته میگنجند.
فراستخواه دسته سوم را "دیگریهای صنفی و حرفهای" میداند که روزنامه نگاران، دانشجویان، کارگران و معلمان را هم در طبقه بندی قرار میدهد. وی میگوید "من به عنوان حکمران، روزنامه نگاری که میخواهد به شکل حرفهای کار کند را دیگری میدانم و میگویم علیه امنیت فعالیت میکند، اهانت میکند و از این حرفها".
با این استدلال فراستخواه روشن است که قدم بعدی در برخورد با این دیگریها زندان و مجازات است.
دسته چهارم را "دیگریهای اجتماعی" تشکیل میدهند. فراستخواه زنانی را که با نگاه مرد سالارانه حکومتی مخالفند (مثال میآورد که مثلا رئیس جمهور باید رجل سیاسی باشد) همراه با قومیتهائی که خارج از تعریف حکومت از "خود" قرار میگیرند در این گروه قرار میدهد.
استدلال فراستخواه این است که حکومت با ایجاد این خطوط گسل عظیم بین خود و چهار بخش از جامعه نه تنها آنانرا از دایره مشارکت سیاسی بیرون قرار داده بلکه به آنان اجازه نمیدهد که صدایشان شنیده شود و یا کسی و یا سازمانی این بخشهای جدا افتاده از نظام حکومتی را نمایندگی کند.
۳۳ درصد مردم ایران زیر خط فقر هستند و بنا به گفته فراستخواه ۴۰ درصد فارغ التحصیلان دانشگاه (یعنی تقریبا نیمی از آنان) بیکارند. کسی اینها را و خواستههایشان را به رسمیت نمیشناسد و کسی هم نیست که در جریان یک دیالوگ با حکومت، به نمایندگی از طرف این گروهها، خواستههایشان را به گوش حکومت برساند. معنای این وضعیت این است که هیچ روزنهای بر روی اردوگاه عظیم فقرا و بیکاران باز نیست و چون صدایشان هم نباید در آید انتظار تغییر این وضعیت را هم نمیتوانند داشته باشند.
فراستخواه استدلال میکند که دهه هفتادیها "احساس میکنند جامعه آنها را به رسمیت نمیشناسند. آنها به قدیمیهایی که انقلاب کردند میگویند ... ما میخواهیم جور دیگری نگاه و زندگی کنیم. چرا ما را اسیر تاریخ خود کردهاید؟ صدای آنها نمیآید".
قسمت اول . ادامه دارد
@Kajhnegaristan