آلن بدیو: عشق هردم باز آفریدن خود است؛ شعله‌اش را نگهدار تا پایدار بماند

آلن بدیو: عشق هردم باز آفریدن خود است؛ شعله اش را نگهدار تا پایدار بماند.

بزرگترین فیلسوف زندۀ فرانسه می گوید که " عشق عبارت از تفاهم و قرارداد دو آدم خودخواه نیست. عشق فرآیند بازساختن و باز آفریدن است که آنها را مجبور به فراتر رفتن از خودخواهی می نماید. برای این که عشق پایدار بماند، باید روی آن کار کرد و خود را هردم باز آفرید."
آلن بدیو، فیلسوف چپ ۷۲ ساله، از فعالین جنبش های دانشجویی و کارگری، منتقد سرسخت سارکوزی و اولاند، چنان چهرۀ جنجال برانگیز در فرانسه به حساب می آید که وقتی هفته نامۀ معتبر "ماریان" زندگینامه اش را می نگاشت، عنوان زیر را انتخاب کرد: "بدیو: آیا این ستارۀ فلسفه، یک حرامزادۀ خبیث است؟" بدیو با لبخند شیرین در آپارتمان اش در پاریس می گوید: "همه می گویند که عشق عبارت از پیدا کردن فرد مناسب و مطابق به معیارها است، و پس از آن همه چیز درست می شود. عشق چنین نیست. سخن این پیر مرد را بشنوید: برای پیداکردن و پایداری عشق باید زیاد کار نمایید و زحمت بکشید!"
در کتاب جدیدش در مورد زندگی همراه با عشق، آلن بدیو می نگارد: "تنها یکبار در زندگی خود از عشق به ستوه آمده و از آن دست کشیدم. آن عشق نخستینم بود، بعد از آن متوجه حقیقت موضوع شده و تلاش ورزیدم که اشتباه خود را با عجله زیاد و از روی نیاز شدید در مورد عشق نخست خود جبران نمایم اما خیلی نیز دیر شده بود- مرگ آن عزیزم بی نهایت نزدیک بود." رد عشق و بعد جستجوی مجدد آن در زندگی تمام فیلسوفان به چشم می خورد. " با تمام دل شکستگی ها و تردیدها، هرگز دو باره از عشق دوری نجستم و از خوبان پرهیز نکردم. زیرا با احساس عمیق دریافتم که از صمیم قلب به آنها عشق ورزیده ام."
آیا در این عصر عشق های زود گذر و لذت های دم دست، چنین عشق و تعهد سختکوشانه به خوبان این زمانۀ پر هیاهو بی معنا نیست؟ بدیو در حالی که به مترجم خود- ایزابل ودوز- که در آن سوی میز قهوه نوشی نشسته است، نگاهی انداخته می گوید: "نه! هرگز چنین نیست. با تاکید می گویم که حل مشکل حیاتی عشق و عاشقی بزرگترین لذت زندگی بشری است." بدیو، بیسکویتی را به دهان گذاشت، با آرامی و لبخند افزود: " در عشق آرامش و وقاری وجود دارد که گویا در بهشت هستی." ایزابل نیز لبخند کوتاه و آرامی بر لب داشت. او بعدا برای من گفت که «تنها به عنوان مترجم بدیو کار نمی نماید.»
من در بارۀ تفکیک هایی که بدیو در کتاب جدید خود، "در ستایش عشق"، توصیف نموده، می اندیشم. "در حالی که میل جنسی بر فرد مقابل، با همان دلبستگی فتشیستی به اندام های زنانه و مردانه، تمرکز دارد، عشق، به خود انسانیت انسان توجه دارد. این آن چیزی هست که در زندگی من بارها و بارها به انواع مختلف جلوه کرده است."
به بیان دیگر، عشق از هر نظری متضاد سکس است. برای آلن بدیو، با عشق آشفتگی و هیجان های بالا در زندگی فرد اتفاق می افتد. او این سخن را به زبان فلسفی چنین می گوید: " عشق بر تقدیر آدمی می بارد و در چهره اش هویدا می گردد. با آغاز عاشقی، انسان از طالع و بخت به سوی یک تقدیر جدید می رود، و این خود سفر پر خطر و همراه با بارگران است و با قدم گذاشتن به مرحلۀ هول و نگرانی زیاد. " و عاشقی ثابت قدمی و پیروزی در این راه و غلبه بر این هول است. بدیو شعری از مالارمه را به صدای بلند می خواند، کسی که شعر را همچون صحنه ای می بیند که در آن "چانس کلمه به کلمه شکست می خورد." عاشقی هم چنین است. بدیو می نگارد: "در عشق، وفاداری به پیروزی عاشق داوم می بخشد: عشقی که با نگاه و ملاقات زود گذری به وجود می آید، روز به روز از این حالت خامی بیرون شده، پوست بیندازد و به آن چیزی که می پسندیم در بیاید. باید بالای عشق کار صورت گیرد."

اما این ستایش از عشق و وفاداری خلاقانه به خوبی نشان می دهد که آلن بدیو مرد زمانۀ خود نیست. او خود می گوید، « در پاریس امروز نصف زوج ها بیشتر از پنج سال با یک دیگر زندگی نمی کنند. این واقعاً غم انگیز است، چون بسیاری از این زوج ها لذت واقعی عشق را نمی دانند. آنها لذت جنسی را به خوبی می شناسند، اما، همه می دانیم که ژان لاکان در بارۀ لذت جنسی چی گفت.»

ژاک لاکان استدلال می کرد که روابط جنسی واقعیت ندارد، در عوض آنچه واقعی است خود شیفتگی ست، آنچه که تصور روابط جنسی محکم نگاه می دارد. بدیو می گوید: ” از بعضی جهات با لاکان موافق هستم. اگر خود را به لذت جنسی محدود نمایید، این خودشیفتگی است. با این کار نمی توانید با معشوق تان ارتباط بر قرار نمایید. زیرا هدف تان کام گرفتن و لذت بردنی مورد نظر می باشد.”

ادامه👇👇👇
@Kajhnegaristan
استوارت جفرسن