⛔️دو کلمه درباره‌ی «پست مدرنیسم» و متهم کنندگانش/ قسمت اول

⛔️دو کلمه درباره ی "پست مدرنیسم" و متهم کنندگانش/ قسمت اول
✍ پویا ایمانی


کار فلسفه، لااقل به یک معنی و از یک منظر، به تعلیق درآوردن احکام قطعی و نتیجه گیری های فوری و بدیهیست به منظور کشف امکانی نو در دل سنت - این یعنی نظر در آنچه بوده و هست نظر کردن به قصد کشف راهی نو برای آنچه خواهد آمد. این بداهت زدایی دقیقن همان چیزی است که اکتیویست ها، روزنامه نگاران و مبارزان سیاسی لازم ندارند. اینها معمولن رویاروی قدرت حاکم ایستاده اند و خواست اضطراری شان عقب نشینی فوری حاکم و گشودگی حداقلی فضاست؛ در نتیجه تعلیق و تعویق فلسفی آخرین چیزی است که ممکن است بخواهند - خصوصن اگر تعلیق فلسفی موضع خود باشد. اینها به متون فیلسوفان هم جز به مثابه "پشتوانه" ی نظری یک پراتیک سیاسی که باید حشو و زوائدش را چید و شاخ و برگش را هرس کرد تا اینجا و اکنون به "کار" ی بیاید نگاه نمی کنند. حالا فلسفه هایی را تصور کنید که آن منش تعلیق و مکث و توقف را تا سرحدات تشدید کرده اند و خواندن را به قول متفکری به مرز "شکیبایی رادیکال" رسانده اند - البته که نه از سر تفریح و لاقیدی یا محض لاسیدن سرخوشانه با متون و چه و چه، بلکه به منظور گنجاندن بیشترین تعداد عوامل دخیل در تکوین یک پدیده، عواملی که پیشتر در سنت مسکوت مانده بودند و جز در قامت اشباح ظاهر و غایب نمی شدند.
خب، اولین نتیجه تعقید و پیچیده گیست . اولین و بدیهی ترین واکنش " عمومی" هم - که دست کم تا اواخر دهه ی هشتاد و اوایل دهه ی نود شامل محیط های آکادمیک غربی هم می شد و امروز هم اگر بری از این باغ می رسد چیزی بیشتر از پس مانده و دیر رسیده ی تاریخ نیست - طبعن این است که "چرا همه چیز را بی خود پیچیده می کنید؟". این واکنش عوامانه - sancta simplicitas - خالی از بیزاری نیست، جنس این بیزاری هم همان است که محافظ کارها همیشه روی اش موج سواری کرده اند: نفرت توده ای از جلوه گری های پرزرق و برق روشن فکران، از اسنوبیسم، از معلق زدن های تئوریک نامفهوم، و اصولن از هرچه با متوسط الحال ترین ارزش های "ما"ی مردمی فرق داشته باشد یا روند ساده و یکنواخت زندگی مان را بگسلد و آرام مان را بگیرد. اینها مولفه های تاریخی پوپولیسم اند، از ماقبل روم باستان تا امروز و مابعد. متدرجن سیل واکنش های بی حوصله تر، توده ای تر، سطحی تر و غیر فلسفی تر هم از راه می رسد: "شما که دارید همان حرف های ارتجاعی مدافعان سنت را می زنید گیرم به بیانی خوش رنگ و لعاب تر و در قامتی به ظاهر آوانگارد "و غیره و غیره. این خواست بازگشت به سادگی ( که اقلن یکی از نطفه های فاشیسم است) همراه می شود با ساده سازی مفرط ایده ها و یک کاسه کردن تفکراتی که خیلی هم ربطی بهم ندارند. نهایتن دریدا و فوکو و لیوتار و دلوز و بودریار و دیگران همه در یک جبهه قرار می گیرند تا به یک چوب رانده شوند: "پست مدرنیسم"


@Kajhnegaristan