شما فیلسوفان سؤالات بی‌جواب مطرح می‌کنید، سؤالاتی که بی‌جواب می‌مانند تا شایسته‌‌ باشد که فلسفی دانسته شوند

شما فیلسوفان سؤالاتِ بی‌جواب مطرح می‌کنید، سؤالاتی که بی‌جواب می‌مانند تا شایسته‌‌ باشد که فلسفی دانسته شوند. به عقیده‌ی شما سؤالاتی که پاسخ دارند، فقط سؤالاتِ فنی هستند. چیزی که قرار است با آن آغاز شوند همین است. آن‌ها را با سؤالاتِ فلسفی اشتباه گرفته‌اند. شما به سراغِ سؤالاتِ دیگری می‌روید که ظاهراً پاسخ دادن به آن‌ها محال است: و بنا به تعریف، در برابرِ هرگونه تلاشی برای فهم و درک مقاومت می‌کنند. یا آن‌چه به نتیجه‌ی مشابهی منجر می‌شود: اظهار می‌کنید که اگر به سؤالات اول جواب بدهیم، به این دلیل خواهد بود که به درستی صورت‌بندی نشده‌اند. و به خودتان این حق را می‌دهید تا سؤالاتی که به درستی صورت‌بندی شده‌اند، سؤالاتی که علم گمان می‌کند پاسخِ آن‌ها را فراهم کرده اما در واقع به درستی با آن‌ها برخورد نشده است را بی‌جواب بدانید. از نظرِ شما جواب‌ها صرفاً توهمات است، ناکامیِ حفظِ پیوستگی به موجبِ هستی - یا چیزی از این قبیل. زنده‌ باد صبر! شما تا ابد به ناباوریِ خود می‌چسبید. اما با همه‌ی این احوال، اگر از رهگذرِ تردیدتان، خواننده را خسته می‌کنید تعجب نکنید.

اما مسئله این نیست. وقتی حرف می‌زنیم، خورشید پیرتر می‌شود.

( #ژان_فرانسوا_لیوتار‌ ؛ #نا_انسانی ؛ ترجمه‌ی محمدعلی جعفری ؛ نشر مولی )


@Kajhnegaristan