🍂 فلسفه و فلسفه‌ورزی در زندگی به چه کار ‌آید؟ 🍂. اندر باب فایده و ضرورت «فلسفه‌ورزی در زندگی»

🍂 فلسفه و فلسفه‌ورزی در زندگی به چه کار ‌آید؟ 🍂
اندر باب فایده و ضرورت “فلسفه‌ورزی در زندگی”
به مناسبت روز جهانی فلسفه

✍️ مسعود #زنجانی

🔅تلقّیِ غالبِ زمانهٔ ما از «فلسفه»، بیشتر، یک رشتهٔ دانشگاهی است که می‌تواند به مثابهٔ یک «گزینه» فرارُویِ افرادی باشد که قصد فراگیری یک دانش، یا به اصطلاح، گذران آموزش عالی را دارند. اما، به واقع، آیا فلسفه یک رشتهٔ دانشگاهی و اساساً یک «انتخاب» است؟ آیا نمی‌توان گفت فلسفه، فراتر از یک «انتخاب» که صرفاً منحصر به برخی نخبگان باشد، یک «ضرورت» جدی و حیاتی برای همگان است؟ آیا نمی‌بایست گفت اگرچه همگان لزومی ندارد که پزشک، مهندس، نویسنده، عکاس، نجار، یا نانوا باشند، اما همگان می‌بایست فیلسوف باشند و فلسفه بورزند آنچنانکه مثلاً همگان باید ورزش کنند و تغذیهٔ خوب داشته باشند؟

🔅ما به درستی از همگان توقّع نداریم که طبیب، یعنی یک سلامت‌شناس حرفه‌ای، باشند، اما، در عین حال، از یکان‌یکان آنها توقّع داریم که به سلامت جسم خود بی‌اعتنا نباشند و یک شیوهٔ زندگی متناسب برای داشتن جسمی سالم، نیرومند و شاداب برگزینند. آیا با همین منطق، نمی‌توان گفت اگرچه از همگان نمی‌توان و نمی‌بایست انتظار داشت که فیلسوف حرفه‌ای یا به اصطلاح «پرفسور» فلسفه باشند، اما از همه می‌توان و می‌بایست انتظار داشت که فلسفه بورزند و فیلسوف باشند؟

🔅بدیهی است این پرسش زمانی می‌تواند یک پاسخ قاطعانه مثبت داشته باشد که فلسفه فایده و ضرورتی مثلاً از سنخ فایده و ضرورت ورزش و یک رژیم غذایی برای سلامت جسم داشته باشد. اگر عجالتاً تلقّی رایج از فلسفه، به‌مثابهٔ فعالیتی تئوریک و آکادمیک را کنار بگذاریم و به خاستگاهِ تاریخی و جایگاه فرهنگی آن در دورهٔ باستانی نظر بیفکنیم، خواهیم دید که فلسفه دقیقاً فایده و ضرورتی مشابه ورزش و رژیم غذایی داشته، البته نه در ارتباط با «جسم»، بلکه در ارتباط با «روان» آدمی.

🔅همانطور که مونتنی می‌گوید، «روح ما زودتر از جسم ما چروک بر می‌دارد»، اما چون چروک‌های روح به ‌راحتی جسم دیده نمی‌شود، از آن غفلت می‌ورزیم. آیا انسان‌های امروزی یک‌صدم زمان و میزانی که تنها برای زیبایی پوست خود می‌اندیشند و می‌کوشند، برای نیرومندی، شادابی، زیبایی، و جوان‌ماندن روحشان، می‌اندیشند و می‌کوشند؟ و آیا اساساً نزد آنها اندکی ایده و اراده‌ٔ مشابهی مشاهده می‌گردد که نشانگر نگرانی جدی آنها نسبت به زیبایی روحشان باشد؟ به‌راستی، چرا همان‌گونه که نزد همگان این نکته بداهت دارد که چنانچه جسم مدتی طولانی بی‌غذا، کم غذا، یا بدغذا بماند و یا دچار رخوت و سستی شود از پا درمی‌آید، این حقیقت نزدشان بدیهی نیست که روح هم نیاز‌هایی مشابه دارد و اگر با بی‌غذایی، کم‌غذایی، بدغذایی، بی‌تحرّکی و عدم پویایی مواجه شود، پژمرده، افسرده و فرسوده خواهد شد؟

🔅یونانیان فلسفه را نوعی «رژیم غذایی» مفید و ضروری برای «سلامتِ روان» می‌دانسته‌اند؛ چنانکه آن را «ژیمناستیک روح» نیز می‌خوانده‌اند. فلسفه برای آنها، نه مجموعه‌ای از «آموزه»های ساخته و پرداخته، و نه صرفاً یک «شیوه‌ٔ دانستن»، و نه یک فعالیت نظری مختص به نخبگان، بلکه یک «شیوهٔ زیستن» ضروری برای «زندگی سعادت‌مندانه» بوده است.

🔅یکی از بحران‌های فرهنگی جدی عصر جدید «بحران فلسفه» است؛ فلسفه‌ای که گویی رسالت تاریخی‌اش «بحران‌زدایی» فرهنگی بوده، خود «بحران‌زده» شده؛ از آن خاستگاه اصیل تاریخی و جایگاه رفیع فرهنگی خود دورگشته؛ نیروی روشنگر و درمانگرش را از دست داده؛ و از فروکاسته شدنش به یک «فعالیت نظری»، یا یک «رشتهٔ دانشگاهی»، و یا یک «جلوهٔ روشنفکری» رنج‌ می‌بَرد. باری، «امروزه پرفسورهای فلسفه داریم، اما فیلسوف نداریم!»*

🔅فلسفه، به تعبیر فلاسفهٔ باستانی، «هنر خوب زندگی کردن» و «هنر خوب مردن» است و هدفش نیز چیزی کمتر از «خوشبختی» انسان نیست. به عبارت دیگر، «فلسفه» چیزی نیست جز «خردورزی ضروری آدمی برای خوشبختی خویش». از این منظر، تاریخ فلسفه را می‌توان تاریخ کوشش‌های فکری و نظری برای دفاع از «زندگی» و بهبود عملی آن، و نهایتاً کمک به «خوشبختی» آدمی دانست؛ چنانکه می‌توان هر فیلسوف را نیز یک «طبیب فرهنگی» خواند که به شیوه و به ‌نوبهٔ خود، می‌کوشد تا «خوشبختی» را برای عصر خویش ارمغان آورَد. بنابراین، «خوشبختی»، به یک معنا، چیزی نیست، جز «فلسفه‌ورزی»؛ یعنی همین «گفت‌وگویِ دوستانه و جُست‌وجویِ خردورزانه دربارهٔ خوشبختی».

بس بگفتم کو وصال و کو نجاح
بُرد این کو کو، مرا در کوی تو
(مولانا)

٭ “امروزه پرفسورهای فلسفه داریم، اما فیلسوف نداریم!” جمله‌ٔ تٲمل‌برانگیزی است که پی‌یِر آدو، فیلسوف یونانی‌شناس فرانسوی قرن بیستم، کراراً، به نقل از دیوید ثورو، فیلسوف عارف‌مسلک امریکایی قرن نوزدهم، در کتاب‌ها و کلاس‌هایش، گوشزد می‌کرده است.
@Kajhnegaristan