ناگزیر. ✍ عبدالله صمدیان (افرا) …مى نویسد:. ستاره، گل، باران

ناگزير
✍ عبدالله صمدیان ( افرا )


مى نويسد:
ستاره، گل، باران
نه ازكهكشان
چيزى مى داند،
نه از زمين،
نه ازباران.
از"كاشت و
داشت و
برداشت"
تنها
برداشت را
دربقچه ى رؤيامى پيچد.
دل اش خوش است
كه خوش است.

*

مى نويسد:
دوستت دارم
مى نويسم:
امّا
آن افق
آن شفق
آن خون.

^

او
در آينه
تنها مى مانَد،
من
مى گذرم و
شيشه مى شوم.

٢٠/ ٣/ ٩٦


@Kajhnegaristan