این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
✍ کامران مرادی.. ✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
✍ کامران مرادی
یک کام از سیگارش میگیرد و دستی میان موهای جوگندمی رو به سپیدش میبرد، آنگاه پشت عینکش که همچون دوربینی شکاری گودی زیر چشمانش را پنهان ساخته است به دنبال یک سلیبریتی میگردد تا با مکیدن خون او هویت خویش را تغذیه کند.
✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅
زلزلهی کرماشان واقعهای بس دردناک اما پر از دلالتهایی بود که بینیاز از هر زبان دیگری خود سخن گوید. مادامی که خود فاجعه زبان نیز هست، سخن گفتن از متن فاجعه گزافه گویی است و بس. روی صحبت من نه با فاجعه بلکه با ناظرانیست که با یک دوربین شکاری نگاه خود را به دنبال سلیبریتی بر فاجعه خیره کردهاند تا سر بزنگاه مچ آنها را بگیرند و سوبژکتیویتهی خودشان را از گوشت لذیذ سلیبریتی سیر کنند.
در پرداخت به این شیوه از اکت (و نه نقد) میتوان به لایههای مختلفی اشاره کرد و چراییهای گوناگونی را طیفبندی نمود گه نه در قاموس بنده است و نه در اندازهی یادداشتی تلگرامی. لذا به ذکر چند نکته اکتفا خواهم کرد.
نخست اینکه مدتی است شیوهی خاص سخنگفتن -که آگاهانه از نقد نامیدنش سرباز میزنم- باب شده است. فرمی ثابت که مدام با لحنی ثابتتر باز تولید میگردد و نقد هم نامیده میشود. گویی نقد کلمات کلیدی خود را یافته است که صرفا باید همچون جورچین آنها را کنار هم چید. لذا پیش از شروع نقد این معما مطرح میگردد، با کلمات زیر جملهای انتقادی بسازید: سلیبریتی، نئولیبرالیسم، طبقه متوسط منفعل ، عامه پسند احمق و احمقتر و فاشیسم. با نگاهی اجمالی به مواجهات گروهی که به چپ نو ایران یا جریان جدید انتقادی معروف شدهاند در مییابیم که ماحصل تمام این اکتها صرفا جورچینی از کلمات بالاست.
اما مشکل کجاست. در واقعهی کرماشان مهمترین حرفهایی که از این شیوهی سخنگفتن شنیده میشد نقد کنش سلیبریتیهای دوربین به دست بود. همان کسانی که با خود میلیاردها کمک مالی و غیر مالی به مناطق زلزله زده آورده بودند و در عوضش تنها یک عکس طلب کردند شاید برای بازتولید فیگور خود. اما کافیست گردنتان را کمی خم کنید و کج به حرفهای این گروهک بنگرید، آقای به اصطلاح منتقد تویتری در مواجهه با اکتهای سلیبریتیها و امتناع آگاهانه از حادثهی کرماشان و بازگشت امر اجتماعی در کوردستان، بعد از این رخداد تروماتیک دست به گریبان سلیبریتی بی اهمیت شده است تا فیگور خود را بازتولید کند. مواجههی منتقدانِ سلیبریتیها و بورژواها با ابژهی نقدشان صرفا یک مواجههی عجیب و پارادوکسیکال است. به این شکل که در عین طرد سیلیبریتیها و بورژوها با آنها اینهمانی میکنند. مرد تویتری نیز در مسیر سلیبریتی شدن از خون سلیبریتیها تغذیه میکند تا خود نیز به قله شهرت برسد و شعر چریکی را بسراید که هم با فاحشگان خوابید و هم بورژوا شد.
در تمام این رفت و برگشتها چیزی که گم میشود و سخن نمیگوید فاجعه است. باید پرسید آقای طرفدار فرودستان آیا فاجعه سخن میگوید؟ بنابراین گفتار چپ نو به جای آنکه در راستای به سخن درآوردن فاجعه در حرکت باشد در حالی خفه کردن فاجعه است. بازهم کج بنگرید اگر متن نقد این است که سلیبریتی توجه را از حادثه منحرف و فاجعه را مبدل به ابژهای زیبایی شناسانه مینماید، این شیوه از نقد هم از حادثه توجه زدایی میکند و مانع از دیسکورسیو شدن رخداد و حواشی آن میگردد. بنابراین چه تمایزی میان سلیبریتی که در حال انجام کاریست که باید دولت انجام بدهد و منتقدی که به این سلیبریتی نقد مینماید وجود دارد؟ چه تمایزی میان سوژهی بی مسئله و سوژهی مسئله زدا میبینید؟ من سلیبریتی مفید را بیشتر از منتقد محافظه کار میپسندم.
اما سوال دیگری را باید مطرح کرد، آیا در ایران قحطی موضوع نقد آماده است و تنها مشکل مملکت و حادثه کرماشان سلیبریتیها هستند ؟ نه! معطوف شدن میل چپ نو در ایران به سوی این شکل از نقد که من آن را سخن (و نه نقد) بی خطر مینامم صرفا به علت بی خطر بودن و بی هزینه بودن آن است. لذا منتقد چپ به جای پرداخت به کم کاری دولت و طیف گستردهای از نقدهای بالقوه به کم خطر ترین ابژه بسنده میکند تا فیگورش هنوز پابرجا بماند و بازتولید شود.
پرداخت به سلیبریتی، نئولیبرالیسم و این گونه کلمات کلیدی تنها و تنها در راستای مسئلهزدایی حرکت میکند و درعین حال بستر زدوده نیز هست. لذا جریان چپ نو و منتقدهای سوسول به جای بازگشت به سوی امر رادیکال در راستای رادیکال زدایی در حرکتند و همچون سوژهای اپسسیو فقدانهای دیگری دوست داشتنیشان را پر و همچون سوژهای هیستریک دیگری منفورشان که فاجعه بود را طرد خواهند کرد.
@Kajhnegaristan