و شاید هم نفی و تبعید آن به پیش از سرعت و سبقت انسان از طبیعت

#یادداشت
✍ عبدالله صمدیان ( افرا )


فکر کردن به مرگ، بخشی از فکر کردن به زمان است، و به محدودیت زمان و محدودیت زمانه و محدودیت توانمندی های علمی در پس راندن یا به تاخیر انداختن هرچه بیشتر مرگ.
و شاید هم نفی و تبعید آن به پیش از سرعت و سبقت انسان از طبیعت. با این آرزو که کاش می بودم و چند ده سال دیگر امکانات زندگی و تمدید زندگی در شرایط چند دهه ی دیگر را شاهد می بودم ،و از نادانی مطلق پس از مرگ چند دهه ی دیگر در امان می ماندم.
برای آدمهایی مثل ما تلخی مرگ، در این وقوع نامنتظر نادانی مطلق است که در بی حسی و بی حرکتی مطلق اتفاق می افتد.
انگار سیم برق برای همیشه قطع می شود و ما در تاریکی مطلق، ناتوان از دیدن و نامیدن، همه ی لذت های زندگی را زیر آواری ابدی از دست رفته می بینیم و خسته از نداشتن و ندانستن بی پایان، ناگزیر و ناخواسته چشم بر خود و هستی خود می بندیم. و می پذیریم که نباشیم، و شاید اگر معجزه ای کرده باشیم، در این شرایط تنها می توانیم به زیستن و داشتن و دانستن دیگران بعد از ما، دلخوش بمانیم.
یعنی پذیرفته باشیم که همه ی زندگی من متعلق به من نیست و من بخش کوچکی از زندگی خودم بوده ام و دیگران سهم بیشتر آن را دارند و خواهند داشت تا زندگی از نفس نیفتد.


@Kajhnegaristan