✍ داریوش برادری … [هر قدرت و خلاقیت بزرگ با توانایى درنگ کردن و به سوال کشیدن، با گفتگو کردن و ور انداز کردن دیگرى آغاز میشود.]

✍ داریوش برادری


[هر قدرت و خلاقيت بزرگ با توانايى درنگ كردن و به سوال كشيدن، با گفتگو كردن و ور انداز كردن ديگرى آغاز ميشود.]

توان درنگ كردن بر برداشت و نگاه "من"، چه اين ديگرى يك فكر يا احساس يا عشق و تنى واقعى يا خدا و اخلاق و مفاهيمى مشابه باشد. قدرت بزرگ "بى عمل" ميشود. مينشيند و نگاه ميكند.
اگر كه اسير نگاه نشوى و بدنبال وحدت وجودى ناممكن با معشوق نباشى.
درنگى رخ ميدهد تا سريع او را بغل نگيرى و با او يكى نشوى، تا بتوانى او را خوب بنگرى. با قدرت شك و انتقاد. درنگ بعدى اما مهمتر و اساسى تر است، زمانى كه جاى خويش را در اين بازى و ديدار ميبينى و تغيير ديگرى از نگاه تو به معناى ارزشگذارى نو بر قدرت يا تمناست كه از ديدن جايگاه خودت در صحنه پديدار ميشود و تغيير شكل رابطه را در پى دارد.
نگاه به قهقرا و روبرويي با امر هولناك تنها راهيست كه قادر است زندان را به چشم انداز و قدرتى نو تبديل كند و بيافريند. به همين دليل است كه تفكر مثبت تغييرى در زندانى بودن انسان نميدهد و حداكثر او را زندانى اى خيالباف و راضى نگه ميدارد كه امنيتى خيالى اش تجربه نو را بر نمى تابد.


@Kajhnegaristan