این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
قسمت دوم.. چرا رای میدهی؟
قسمت دوم
ولی این حرف ها مرا وسوسه نمی کنند؛ برخلاف شاید تعدادی از دوستانم یا حتی نوه ی 19- 20 ساله ام، که وقتی به من می گویند" چرا اهمیت می دهی؟ چرا رای می دهی؟ چه فایده ای دارد؟ اینجا جایی نیست که مردم صدایی داشته باشند...» به آنها میگویم این سؤالتان من را شرمنده میکند چون در انتخابات بعدی شاید در وضعی باشم که نتوانم تصمیم بگیرم به چه کسی رأی بدهم. ولی با این حال، شاید هم دیدگاههایم به قدر کافی آزادیخواهانه یا آنارشیستی نیست. قوانین همان چیزیاند که زمینۀ همزیستی مردم مختلف را فراهم میکنند بدون آنکه تعارضها و مناقشههایشان به جنگ داخلی منجر شود. درست است که سیستمهای پارلمانی در اکثر کشورها دیگر پویایی ندارند و پتانسیلهای دموکراتیکشان حداقلی است؛ اما حذف تمامی مفاهیم [دموکراسی] نمایندگی، شاید (حداقل در حال حاضر) قمار بسیار خطرناکی باشد.
تاومن-چاکرابورتی: مجدداً، در تأمل پیرامون اروپا، برایمان سؤال است که منظور شما از اروپا چیست؟ عطف به کتاب آخرتان کلیتها۳، این سؤال را میپرسیم که بدانیم آیا اروپا مقولهای «جهانشمول/کلی» است یا خیر. همچنین چه تمایز تحلیلیای بین مقولههای «جهانشمول/کلی»، «جهانشمولیت/کلیت» و «جهانشمولگرایی/کلیگرایی» قائلید؟
اتین بالیبار: اینها دو پرسش متفاوتاند. اروپا یک مسألۀ پراگماتیک و سیاسی است. من در آموختههای فکریام چنان متأثر از گردش ایدههای میاناروپایی هستم که بخشی از هویتم (سیاسی و فکری) شده است. این یعنی توجیه و تبرئۀ دیدگاه اروپایی، بهجای یک دیدگاه ملیگرایانۀ محض. این نکته امروزه بسیار مهمتر هم شده است چون با گرایشهای پوپولیسم جدید (اگر نگوییم نئوفاشیسم)، گرایشهای ملیگرایانه در حال اوج گرفتناند. و این گرایشها صرفاً در عرصۀ نظری باقی نمیمانند، بلکه افراد را هدف میگیرند. ولی در همین حال، عمیقاً آگاهم که اروپا همان دنیا نیست، و مسائلی بنیادین مانند نژادپرستی وجود دارند که اروپا را جایگزین ملت میکنند. این شاید وضعیت را وخیمتر کند. یک نکته که قبلاً گفتهام اینجا به درد میخورد: جنبش بیگانههراس پاناروپایی هماکنون بهواقع بر مبنای ایدهای سودگرایانه خلق میشود، و با اوجگیری احساسات علیه پناهجویان و مسلمانان، شاهد ظهور یک گفتمان اروپایی طردگرا هستیم. لذا آنچه مطلقاً ضرورت دارد، بحث دربارۀ شیوههایی عینی است که با استفاده از آنها جهانشمولگراییمان را در چارچوبی پیاده کنیم که منحصراً اروپایی نباشد، بلکه دائماً در حال تکامل و فرا گرفتن دیگران باشد. به همین خاطر است که برای من، فضاهای مدیترانهای به قدر فضای اروپایی اهمیت دارد. تاریخ، فرهنگ، زبانها و ... مفهوم «مدیترانهای» را بهمثابۀ چیزی بیمرز خلق کردهاند؛ این ناحیه گرچه پُر از مرزهاست، اما محدودیتهای بیرونیِ پیشاموجود ندارد. باید در برابر انحلال اتحادیۀ اروپا مقاومت کنیم و آمادهام دربارۀ دلایل این کار بحث کنیم، اما نباید ایدهآل اروپایی را بهمنزلۀ امر جهانشمول به رسمیت بشناسیم.
قسمت دوم پرسشتان پیچیدهتر است چون از منظر فلسفی، توضیح فنیتری نیاز دارد. در اصل سعیام این بود که با تفکیک این سه مقوله نه یک تقنین، بلکه یک نوع قاعدۀ همزیستی یا استفادۀ درست را پیشنهاد بدهم. تعریف دو واژهای که در دو سوی بحث هستند، سادهتر است: «کلی» مقولهای در حوزۀ منطق است، گرچه بسته به اینکه در تلاش برای تعریف یک مقوله یا ارزشِ یک گفتمان بهعنوان امر کلی ترجیح میدهید به واحد اشاره کنید یا کل، ظرایفی هم در تعریف این مقوله پیش میآید. با این حال، این مقوله همچنان ساده است چون مغایرتی آشکار بین کلی و جزئی میبینید. در سوی دیگر، تعریف «کلیتگرایی/جهانشمولگرایی» هم خیلی دشوار نیست چون، اولاً مثالهای تاریخی مهمی داریم: در غرب به طور عمومی، و همچنین در کل بلاد اسلامی در قالب یکتاپرستی دینی یا گفتمان حقوقبشر که آشکارا در فرمی جهانشمولگرایانه جای میگیرد. لذا در کمال میل این ایده را از جودیت باتلر در بحثش با ژیژک و لاکلائو وام گرفتم که اینگونه جهانشمولگراییها همیشه با هم در مناقشهاند. این مناقشه هم پایان ندارد چون در حال حاضر از همۀ جهانشمولگراییهایی که ممکن است پدیدار شوند، خبر نداریم. به عنوان مثال، «بومشناسی» هم در حال تبدیل به یک گفتمان جهانشمولگرایانۀ قدرتمند است که بر تغییر رابطۀ میان انسان و طبیعت تأکید دارد. بومشناسیْ دینی جدید نیست؛ بلکه یک جهانشمولگرایی جدید است.
دشوارترین و جالبترین مقوله به نظر من، «کلیت/جهانشمولیت» است که در میانۀ دو تعبیرِ دیگر قرار میگیرد. به بیان ساده، این مقوله ناظر به این حقیقت است که امر کلی، همانکه شاید مرجع اصلی در غلبۀ گفتمان کلیتگرا شود، باید اعلام شود، یعنی باید مردمی که در مکان و زمان معینی زندگی میکنند آن را به زبان بیاورند.
@Kajhnegaristan