همان طور که هگل به زیبایی توضیح داد، «اعلام امر کلی» در ذات خود وجهی پارادکسیکال دارد: همین که نامی به آن بدهید، همین که آن را به

همان طور که هگل به زیبایی توضیح داد، "اعلام امر کلی" در ذات خود وجهی پارادکسیکال دارد: همین که نامی به آن بدهید، همین که آن را به یک زبان خاص بیان کنید، ناگهان عکس اصل ایده ی کلیت را تولید کرده اید چون کل به جزء تبدیل می‌شود. ولی این اتفاق نوعی سردرگمی نسبی‌گرایانه نیست؛ بلکه سردرگمی در اعلام امر کلی است که آن را «کلیت» می‌نامم. یعنی نبرد یا مقاومت علیه نفی خود. از لحاظ فلسفی، این یکی از جذاب‌ترین مسائلی است که ویتگنشتاین و البته هگل به آن پرداخته‌اند، یعنی اثراتی که عطف‌به‌ماسبق بر خودِ گفتمان می‌گذارد، همان گفتمانی که مدعی است از «امر کلی» می‌گوید.

تاومن-چاکرابورتی: در پرتو این گفتگو، آیا هنوز امیدی برای مقاومت هست؟ در دنیایی که امروز در آن زندگی می‌کنیم، مقاومت چه معنایی برای شما دارد؟

بالیبار: من یک تعریف عام از مقاومت ندارم. من متمایل به حرف فوکو هستم که می‌گفت مقاومت‌ها، شکل‌های همبستۀ قدرت‌اند. فوکو شکل‌های نظام‌مند مقاومت را در مقالۀ معروفش «سوژه و قدرت»۴ معرفی کرد. او در آنجا گفت هرجا قدرت هست مقاومت هست، ولی فقط این نیست. حقیقت جالب آن است که قدرت صرفاً دنبال مضمحل کردن مقاومت نیست، بلکه در بسیاری موارد می‌خواهد از آن استفادۀ ابزاری کند، یا به تعبیر دیگر مقاومت را برای تقویت خود به کار بگیرد. اینکه قدرتمندترین مقتدران همان‌ها هستند که توانسته‌اند به ترتیبی مقاومت سوژه‌هایشان را مصادره به مطلوب کنند، چندان دور از مسألۀ «بندگی داوطلبانه» نیست. آنچه از این نکته فرا می‌گیریم، نه درکی استراتژیک و جذاب از پدیداریِ قدرت و مقاومت، بلکه وضعیتی است که در آن همواره قدرت‌ها و مقاومت‌های معین وجود دارند. قدرت یا مقاومت عام، یعنی به مثابۀ مقوله‌هایی تمام‌نگر، وجود ندارند؛ مقاومت‌ها درون و ناشی از شکل‌های مختلف قدرت‌اند و باید مشخص کنید کدام‌یک مد نظرتان است. اما برخی از مصاحبان فوکو به او نشان می‌دادند این توصیف استراتژیک از این ایده که مناسباتِ قدرت‌ها نوسان دارد. آن‌ها می‌گفتند در اینکه طرف قوی‌تر کجا می‌تواند جایش را به دیگری بسپارد، محدودیت‌هایی وجود دارد که فوکو در آن زمان آن را «سلطه» می‌نامید. او همیشه مراقب بود از بحث دربارۀ نظریۀ مارکسیستی استثمار اجتناب کند، اما می‌توانست بگوید استثمار وضعیتی «همه یا هیچ» نیست، بلکه به مناسباتِ قدرت در بازار بستگی دارد. اعتراض‌های جالب‌تری هم زمانی مطرح شد که او با فمینیست‌های آمریکایی در پردیس دانشگاه برکلی بحث می‌کرد؛ آن‌ها می‌گفتند مناسبات قدرتی در کارند که هرگز معکوس نشده‌اند و لذا قرن‌ها یا حتی یک هزاره دوام آورده‌اند، مثل روابط مردان و زنان که ظرفیت مقاومت زنان بسیار حداقلی است.۵ او شرمنده شد و استدلال ضعیفی آورد که می‌گفت: حتی جایی که زنان کاملاً سرکوب می‌شدند (او به فرهنگ‌های سنتی مسلمانان اشاره کرد)، زنان جمع می‌شوند و مردانشان را تمسخر می‌کنند! این یعنی همیشه یک شکل از مقاومت را می‌یابید. از قرار معلوم این حرف استدلالی ضعیف است؛ و همان‌جا شاید باتلر می‌توانست (این را الآن از خودم می‌گویم) به این نکته برسد که کجاست آنجا که گفتار تهییج‌انگیز و بُعد گفتمانی هر رابطۀ قدرتی مورد تأکید قرار می‌گیرد، و این یعنی امکان آیرونی و نفی نمایشیِ شکل‌های مختلف اقتدار. این آیرونی قدرت را ملغی نمی‌کند، اما [نشان می‌دهد] شکل بی‌چون‌وچرایی از قدرت هم وجود ندارد. همین دربارۀ سرمایه‌داری هم صادق است. نژادپرستی استعماری مصداقی جالب است: حتی پس از الغای برده‌داری، این پدیده آشکارا همچنان ظرفیت خود را حفظ کرده است و سلسله‌مراتبی از انسان‌ها درست می‌کند، اما خود قدرت استعماری الغا شد، گرچه روزگاری به‌نظر می‌آمد که ویران‌شدنی نیست.

تاومن-چاکرابورتی: شما اغلب به آلتوسر به عنوان «استاد فکری» خودتان اشاره می‌کنید. برایمان جالب است از سال‌های شکل‌گیری اندیشه‌تان در دوران دانشجویی نزد او بدانیم.

بالیبار: احتمالاً آلتوسری که امروز می‌شناسید، بسیار متفاوت از آلتوسری است که من می‌شناختم. علتش ساده است: زمان گذشته است. من او را مدت نسبتاً کوتاهی می‌شناختم. جالب است که آلتوسر چندین کار منتشرنشده نوشته است که اکثرشان هم ناتمام است؛ ولی خُب، کار تمام‌شده چیست؟ در نسل جدید، تعداد روزافزونی از دانش‌پژوهان جوان هستند که این جنبه از فلسفه را کشف می‌کنند، این جنبه که اثر فلسفی هیچ‌گاه به نقطۀ تکمیل نمی‌رسد. این نکته می‌تواند دربارۀ ماتریالیسمِ کتره‌ای۶، سازوبرگ‌های ایدئولوژیک دولت، پرسش‌های بازتولید، و خوانش علامت‌شناسانه۷ نیز صادق باشد. آلتوسر تعداد بسیار زیادی ابزار/مقوله خلق کرد که می‌توان آن‌ها را از زمان نگارش‌شان به دستِ او جدا کرد و در ایام کنونی دوباره به کار گرفت و فعال نمود.
ادامه دارد....
@Kajhnegaristan