سرگرم تا سرحد مرگ. شاعر و خواننده: راجر واترز. ترجمه: محمدمهدی اردبیلی

سرگرم تا سرحد مرگ
شاعر و خواننده: راجر واترز
ترجمه: محمدمهدی اردبیلی

@Kajhnegaristan

هی دکتر! هی دکتر، چی به سرم اومده؟
این زندگی سوپرمارکتی، خیلی طولانی شده.
فلسفه وجودیِ یک تلویزیون رنگی چیه؟
عمر مفید یک ملکه زیبائی چطور؟

آه ! ای زن غربی...
آه! ای دختر غربی...

اخبار همچون سگی شکاری، فضا رو بو می‌کشد،
وقتی که «جسیکا هان» سقوط می‌کند.
مرد خود را به آن نمادِ بی‌تفاوتی می‌چسباند
شیفتۀ برهنه کردن احساسات
شهرت آن زن زیبا که مورد سوء استفاده قرار گرفته ...

آه ! ای زن غربی...
آه! ای دختر غربی...

بچه‌های محلۀ «مِل رُز» حسابی هنر خودشون رو نشون می‌دن
به نظرت، دمای صفر مطلق به اندازه کافی سرد هست؟

اما اون پایین، توی دره (ولی)، گرم و نرم،
اون کوچولوها پای صفحۀ تلویزیون‌شون نشسته‌ند
نه فکری برای اندیشیدن،
نه اشکی برای ریختن،
همه‌اش تا قطرۀ آخر خشک شده،
تا نفس آخر.

هی ساقی، چی به سرم اومده؟
چرا نفسم بند اومده؟
کاپیتان گفت: «ببخشید خانم،
این گونۀ جانوری، خود را تا سر حد مرگ سرگرم کرده است»
سرگرم تا سرحد مرگ ...
سرگرم تا سرحد مرگ ...

ما تراژدی را آشکارا به تماشا نشستیم.
ما همان کارهایی را انجام دادیم که به ما گفته شده بود
ما خریدیم و فروختیم.
این بزرگترین نمایش روی زمین بود.
اما بعد، همه چیز تمام شد...

ما داد و بیداد کردیم.
ما ماشینهای مسابقه‌مان را ‌راندیم.
ما آخرین قوطی‌های خاویارمان را لمباندیم.
[همه چیز تمام شد...]

اما جای دیگر، در میان ستاره‌ها،
یک آدم‌فضاییِ تیزبین نگاهی انداخت
و به نور چشمک‌زنی توجه کرد که
آخرین هورا کشیدن ما بود.

وقتی ما خاموش شدیم و آنها سایه‌های ما را پیدا کردند
که دور دستگاه‌های تلویزیون تلنبار شده‌ بودند،
تمام فعالیت‌هایشان را متوقف کردند.
تمام آزمایش‌هایشان را تکرار کردند.
تمام داده‌های توی لیستهایشان را چک کردند.

و بعد، انسان‌شناسان فضایی
پذیرفتند که هنوز گیج‌اند و سردرگم.
اما در نهایت، با حذف تمام دلایل رد شدۀ دیگر
برای انقراض تاسف‌بار نوع بشر،
تنها توضیح باقیمانده را اعلام کردند:
«این گونۀ جانوری، خودش را تا سرحد مرگ سرگرم کرده است».

نه اشکی برای گریستن باقی مانده،
و نه حتی احساسی.
این گونه، خودش را تا سرحد مرگ سرگرم کرده است
سرگرم تا سرحد مرگ...
@Kajhnegaristan