در نگاه قدرت هر شهروند به عنوان یک تروریست بالقوه است

در نگاه قدرت هر شهروند به عنوان یك تروریست بالقوه است. هرگز نباید فراموش كنیم كه سیستم دستگاه‌های بیومتریك كه به‌زودی در كارت شناسایی هر شهروند وارد خواهد شد؛ از اول برای كنترل مجرمان تكرار‌كننده جرم ساخته شده بود.بحران به‌طور مداوم در حال پیشروی است از این جهت قدرت‌طلبان به خود اجازه می‌دهند كه معیارهایی را به جامعه تحمیل كنند كه در شرایط عادی به هیچ نحوی نمی‌توانند از مجازات به كار بردن آن معیارها در امان باشند……
ما در جامعه‌های مدرن، كه ادعای سكولاری دارند، به‌شدت تحت تاثیر مفاهیمی هستیم كه مبتنی بر الهیات سكولاریته شده است. این مفاهیم با قدرت زیادی عمل می‌كنند و سیطره تاثیر‌گذاری آنها بیش از حد تصور است چراكه ما از وجود چنین مفاهیمی آگاه نیستیم. به نظر می‌رسد كه ما نمی‌توانیم مفاهیم جدید در دوره معاصر را درك كنیم مگر اینكه به این باور برسیم كه سرمایه‌داری یك دین است و همان‌طور كه والتر بنیامین گفته یكی از سخت‌ترین دین‌هاست چراكه فرصت جبران نمی‌دهد. ایمان داشتن كلمه‌یی محفوظ در انجیلی است كه در یونانی به خلوص داشتن تعبیر شده است.....
ايمان، اعتباري‌ست که ما نزد خدا داريم و هم‌چنين اعتباري‌ست که کلام خدا نزد ما دارد.باید توجه داشت كه یك سپهر مهم در جامعه ما وجود دارد كه كاملا به سمت اعتباری بودن در حال گردش است. این قلمرو پول است و بانك معبد آن است. همان‌طور كه شما می‌دانید پول چیزی نیست جز یك اعتبار كه می‌تواند به دلار یا پوند لحاظ شود و حتی بانك مركزی می‌تواند حامل‌هایی معادل آن را به شما پرداخت كند. اما بحران زمانی پیش می‌آید كه این اعتباره دوباره فروخته شود ده‌ها بار قبل از اینكه اصلا اعتباری داشته باشند. اگر امروزه سیاست به نحوی در حال عقب‌نشینی است، به خاطر قدرت مالی كه پیدا كرده، خود را جانشین مذهب قرار داده و به نحوی همه ایمان و امیدهای انسان را به گروگان گرفته است……..
مفاهیمی از قبیل بدبینی و خوشبینی هیچ ربطی به تفكر ندارد. دبور اغلب به نقل از یك نامه از ماركس، می‌گفت كه در شرایط نا‌امید‌كننده از جامعه‌یی كه در آن زندگی می‌كنیم مرا از امید پر كنید. هر تفكر رادیكال هم همیشه موقعیت افراطی‌ترین ناامیدی را پذیرفته است. برای من تفكر چنین معنایی دارد یعنی شجاعت ناامیدی. آیا این بالاتر از امیدواری نیست؟......
من برای طرح این ایده بسیار مورد انتقاد قرار گرفتم كه چرا در دنیای مدرنیته كمپ را به عنوان یك هنجار و قانون جایگزین شهر كرده‌ام. باید توجه داشت كه من كمپ را به عنوان یك واقعیت تاریخی در نظر نگرفتم، بلكه به عنوان یك ماتریكس پنهان از جامعه مان ملاحظه كرده‌ام. اما كمپ چیست؟ كمپ بخشی از قلمرو یك كشور است كه خارج از قوانین سیاسی – حقوقی در نظر گرفته می‌شود؛ در واقع تحقق دولتی است كه استثناست. امروزه دولت استثنا و سیاست‌زدایی در همه‌چیز نفوذ كرده است. آیا امروزه فضای تحت نظارت دوربین‌های مداربسته در فضای عمومی و خصوصی شهر، فضای داخلی و خارجی را تجسس نمی‌كند؟ به نظر من فضاهای جدید در حال ایجاد و شكل‌گیری است یعنی برای مثال می‌توان به مدل اسراییل توجه كرد كه در مناطق اشغالی به كار گرفته شده است، كه متشكل ازهمه این موانع به جز فلسطینی‌ها شده است.

✍ جورجیو آگامبن

@Kajhnegaristan