این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
🔹 تصویر دیوانگی در عصر رنسانس از چه رو انسان را چنین فریفته میکرد؟
🔹 تصویرِ دیوانگی در عصرِ رنسانس از چه رو انسان را چنین فریفته میکرد؟
نخست از آن رو که انسان در این شکلهای خیالی، یکی از رازها و گرایشهای ذاتیِ طبیعتِ خویش را کشف میکرد. در اندیشهی قرونِ وسطی، حیوانات که حضرتِ آدم نامِ قطعی و نهاییِ آنها را تعیین کرده بود، به طورِ نمادین حاملِ ارزشهایِ انسانیت بودند. اما در ابتدایِ عصرِ رنسانس ارتباط با حیوانیت واژگونه شد، حیوان آزاد شد و از قیدِ افسانه و تصویرپردازیِ اخلاقی رها گردید و قلمرویِ تخیلی و وهمانگیزِ از آنِ خود یافت. واژگونگیِ رابطهی انسان و حیوان آنچنان شگفتآور بود که از آن پس حیوان در کمینِ انسان و در صددِ به چنگ آوردنِ او بود و میخواست ذات و حقیقتِ خود را مبنایِ حقیقتِ انسان کند. حیواناتِ غیرِ واقعی و زادهی تخیلِ جنونآمیز، طبیعتِ نهانیِ انسان را مجسم میکردند... وجهِ دیگرِ جذابیتِ جنون درست در نقطهی مقابلِ این سرشتِ ظلمانی قرار داشت: جنون انسان را مجذوب میکرد زیرا معرفت پنداشته میشد. جنون معرفت بود، قبل از هر چیز از آن رو که این صُوَرِ بیمعنا در واقعیت عناصرِ معرفتیِ صعب و باطنی بودند که همگان بدان راه نداشتند... دیوانه با سادگیِ معصومانهی خود، این معرفتِ غیرِ قابلِ دسترس و خوفناک را در اختیار داشت. درحالی که انسانِ صاحبِ خرد و فرزانگی، تنها اشکالِ جزئی و تکهتکهی معرفت را (که به همین دلیل اضطراب آور بود) ادراک میکرد، دیوانه آن را در گوی-ای سالم و بیعیب به طور کامل در دست داشت...
معرفتِ دیوانگان خبر از چه دارد؟ چون این معرفت ممنوعه است، بیشک هم پیشاپیش از فرمانرواییِ شیطان خبر میدهد هم از پایانِ جهان؛ هم از سعادتِ نهایی هم از عقوبتِ اُخروی؛ هم از قدرتِ مطلق در جهانِ سفلی هم از هبوط در جهنم. کشتیِ دیوانگان از چشماندازی از لذایذ عبور میکند که در آن همهی امیال و تمناها ارضاشدنی است، بهشتِ مستمر است، زیرا انسان در آنجا با رنج و نیاز بیگانه است؛ و با این حال معصومیتِ خویش را باز نمییابد. این سعادتِ کاذب، پیروزیِ شیطانیِ دجال است، آخرالزمان قریبالوقوع است...
انسان از هر سو اسیرِ جذبهی جنون بود. تصاویرِ تخیلی و وهمآلودِ حاصل از جنون، ظواهری فرار و گذرا نبودند که به سرعت از سطحِ اشیا ناپدید شوند. نکتهی شگفت و خلافِ تصورِ معقول آنکه از عجیبترین هذیانها ناشی میشد، از پیش همچون رازی، همچون حقیقتی غیرِ قابلِ دسترس، در دلِ زمین پنهان بود. هنگامی که انسان به خودکامگیِ جنون میدان میدهد، با ضرورتِ اندوهبارِ جهان مواجه میشود؛ حیوانی که او در کابوسها و شبهایِ خویشتنداری و امساکِ خویش میبیند، در واقع طبیعت و ذاتِ خودِ اوست، همان طبیعتی که واقعیتِ بیرحمِ دوزخ آن را عیان میکند. تصاویرِ بیمعنایِ حاصل از سادهلوحی و حماقتِ محض، معرفتِ عظیمِ دنیاست و شقاوتِ فرجام از هماکنون در این آشفتگی و این عالمِ جنونزده رخ مینماید. عصرِ رنسانس هرچه از خطرها و رازهایِ جهان حس میکرد، در این کثرتِ تصویر بیان کرد و بیشک اهمیتِ این تصاویر و انسجامِ بسیار جنبهی وهمآلود و خیالانگیزِ آنها نیز ناشی از همین امر بود.
📕 ( #میشل_فوکو ، #تاریخ_جنون ، کشتیِ دیوانگان ، ترجمهی فاطمه ولیانی، نشر هرمس)
🔍 تصویر: «وسوسهی آنتوانِ قدیس» اثر ماتیاس گرونوالد (قرن 15 میلادی). فوکو در پی اشاره به این تابلویِ نقاشی (در کتابِ مذکور) مینویسد:
«حیوانیت از اطاعتِ ارزشها و نمادهایِ انسانی سر باز زد. اینکه در آن عصر، آشوب و غضب و وفورِ جنبههایِ هولناک و ناممکن در دنیایِ حیوانیت انسان را مجذوب میکرد، بدان دلیل بود که حیوانیت خشمِ ظلمانی و جنونِ بیحاصلِ نهفته در قلبِ انسان را آشکار میساخت... در این تصاویر آنچه آرامشِ زاهد را بر هم میزند، موجودات و اشیایی نیستند که امیالِ نفسانیِ او را بر میانگیزند، بلکه صورتهای جنونآمیز و پر رمز و رازیاند که از عمقِ رؤیا سر برآوردهاند و خاموش و در خفا در سطحِ این جهان به جا میمانند.»
@Kajhnegaristan