⏫ادامه‌ی یادداشت …

⏫ادامه‌ی یادداشت

...ایمان به حکمت و دانایی کسانی که قدرت غیب‌گویی دارند، در عوض حاکمیت قانون، ویژگی جوامع ابتداییِ اسطوره‌ای‌ست. در این جوامع، بحث آزاد جای برجسته‌ای در حیات اجتماعی ندارد، بنابراین سرکوب بحث آزاد در نظامی که به این مدل سیاسی اقتدا کرده، امری عادی‌ست و آمادگی مردم برای اطاعت از فرمان‌ها، بستر این یکدست‌سازی را مهیّا می‌کند. این "ما"ی زبان سیاست، هم مولود مرگ صداهای متفاوت است و هم مُولّد یک صدای همسازگر؛ هم تولیدکننده‌ی یک الگوی مردمیِ منفعل برای بدنه‌ی اجتماعی‌ست و هم نیروی حیاتی و مقوّم‌اش را از جامعه‌ای می‌گیرد که در غیاب امکان‌های گفت‌وگو (از فقدان سنت فکریِ این امر تا ناامنیِ عرصه‌ی اندیشه‌ورزی) ترجیح‌اش بر خاموشی‌ست؛ سکوتی که هرچند از سر رضایت نیست اما چون کم‌هزینه است، لب‌دوزی می‌کند!

اسطوره‌ی در کارِ وضعِ موجود -که اندیشه‌ی مستقل را به زیان بقای سیستم دانسته و منع می‌کند- را می‌توان از "فلسفه‌ی صورت‌های سمبولیک" فهم کرد. کاسیرر در این کتاب، از تکنیک‌هایی بحث می‌کند که بدین‌شرح در خدمت هدفی واحد تنظیم می‌شوند و خود، تنظیم‌کننده‌اند:
۱- دستکاری زبان به‌گونه‌ای که مانع تفاهم و ارتباط شود یا لااقل ارتباط را محدود کند.
۲- مناسکی کردن اعمال تا مرز میان زندگی خصوصی و عمومی از میان برود.
۳- از میان بردن تمام ارزش‌های ایده‌آل و نشاندن تصاویر ملموس نیک و بد به جایشان تا در مورد همه‌ی تصمیم‌گیری‌ها، پیش‌داوری وجود داشته باشد.
۴- تفسیر مجدد زمان و تاریخ به‌منزله‌ی "سرنوشت" که توجیه غایی تسلیم‌شدن شخص در برابر دولت توتالیتر باشد.

سخنان سرکوب‌شده و در عین‌حال کوبنده‌ی رئیس‌جمهور در صحن مجلس با تأکید مکرر بر یکسان‌بودن صدای حاکمیت-دولت-مجلس و ملت، و برجسته‌کردن مخالف‌خوانی این هم‌صدایی با ساز "کاخ سفید" (آن‌هم از جانب فردی که همواره از منطق مذاکره به‌مثابه‌ی تنها زبان منطقیِ جهانی سخن گفته)، تأکید رئیس قوه‌ی قضائیه بر تلاش جمعیِ دستگاهی در جهت کمک به دولت، لیست‌های امید (چه در مجلس و چه شوراها -چون شورای شهر کرج- که 'وهم کلونی' را شکل داد و پس از گرفتن کرسی، دچار شکاف‌های عمیقی شد)، پررنگ‌ شدن ترکیب‌هایی چون: وحدت ملی، گفتگوی ملی، اجماع ملی، مدیریت جهادی، اقتصاد مقاومتی و از این‌دست، حتّی گزاره‌ی آشنای مشت گره‌شده بر دهان استکبار، درواقع مدارک آن "ما"ی مجعول و زاده‌ی تکنیک زبانی اسطوره است؛ تکنیکی که با نوعی دستکاری زبانی، تولیدکننده‌ی جمعی‌ست که چندان اهمیتی ندارد آینه‌ی تمام‌نمای واقعیت اجتماعی باشد یا نباشد؛ بلکه مهم این است که استفاده‌ی مکرر و دقیق این زبان، رفته‌رفته مانع بحث بی‌طرفانه در بدنه‌ی جامعه شود. این زبان دستکاری‌شده، این زبانِ عاطفی‌ و هیجانی، پیش‌داوری‌کننده‌ و پیش‌فرض‌ساز افکار عمومی، این زبانی که محل تولید نفرت، انزجار و بدگمانی‌ست و تمامی وسایل تکنولوژیکی ارتباط جمعی را نیز داراست، بحث بی‌غرض و منتقد را نشانه گرفته تا آنچه از گلوی فرد فرد جامعه شنیده می‌شود، جز هم‌راستا با خط گفتمان رسمی نباشد.

به قول بهمن فُرسی در رمان "شبْ یک شبْ دو" -که سال ۱۳۵۳ در تهران منتشر شد- "ما را طوری بار می‌آورند که هرگز نتوانیم فعل‌های یک‌رو و خالصی برای بیان کارهایمان به‌کار ببریم. به ما 'راضی نیستم' و 'راضی هستم' یاد نمی‌دهند. به ما 'ناراضی نیستم' یاد می‌دهند که معنی آن 'راضی نیستم' است. فرار از این زبان بازاری و موذی و پلید یا جنگیدن با آن اصلاً آسان نیست ولی اگر تسلیم این زبان باشیم دیگر هیچیم. بنابراین به تو توصیه می‌کنم جغرافیایی را بخواه و آرزو کن که در آن بی‌هیچ سعی و قصد قبلی با کلمات شسته و تمیز بتوانی 'راضی‌بودن' و 'راضی‌نبودن' را بگویی و بنویسی."

و شاید راه افتادن کمپین #انتخاب_من_نیست نخستین گام‌های مردمی باشد که بیرون زبان سیاست و زبان‌بازی سیاستمداران‌شان به دنبال صدای واقعی خودشان هستند؛ مردمی به‌ستوه‌آمده از گفتمان رسمی، که صدای آنها نامیده می‌شود، بی‌اینکه در هیچ کجا؛ چه مطبوعات اخته و رسانه‌ی میلیِ تخت، چه دانشگاه تخته و کتاب‌های از رُس‌کشیده، حتی در جستار و گفتار روشنفکران‌شان دل‌گویه‌ای داشته باشند. مردمی که حتی در سطح شهری هم، پشت گرد و خاک لیست‌ها ماندند و فقط شانه‌هایی شدند که "آنها" بالا بروند تا روی میزهای قدرت و ثروت را ببوسند. "ما"ی واقعی که در بزنگاه انتخابات، "شهروندان شریف" لقب گرفتند و بعد از تب‌وتاب رأی، شهرنشینان سرگردان شورا و شهرداری شدند تا تماشاچیِ سهم‌خواهی آنها که بیرون لیست ماندند و سهم‌خواهیِ بیشتر آنها که درون لیست جاخوش کردند، باشند. شاید اگر این صدای مخالف‌خوان، واجد منطقی شده و زیر موج احساسی‌مَجازی خفه نشود، خاموشی تاریخی "ما" جان بگیرد و "حق" و "انتخاب" سرانجام، جای خود را در ادبیات سیاسی‌مان "مطالبه" کند.


@Kajhnegaristan