این کانال در پی احیای نگاه و تفکری انتقادیست. آنهم با خوانشی متفاوت از علوم انسانی منجمله روانکاوی و فلسفه و جامعه شناسی،بلکه راهی برای یک تفکر انتقادی و رادیکال بگشاید. https://t.me/joinchat/AAAAAEPRYscX8s9o8ft-FA ارتباط با ادمین @Rezamajd1
✍ حسام محمدی …. عینک کائوچویی قهوهای رنگم را میزنم و قلم و کاغذی به دست میگیرم
✍ حسام محمدی
گاهی بی وقفه سیگار میکشم، فنجانِ قهوهام را به دست میگیرم و به کاناپهام تکیه میزنم، تا قدری روشنفکرتر جلوه کنم.. عینک کائوچوییِ قهوهای رنگم را میزنم و قلم و کاغذی به دست میگیرم.. به موسیقیِ بیکلامی گوش میسپارم، آخر کلمات لذت موسیقی را از من سلب میکنند، این البته، نزاعِ دیرینه من با کلمات است و شاید ربطی به اصلِ موسیقی نداشته باشد..
این نمایشِ دراماتیک را هر از گاهی تکرار میکنم و غالباً چند خطی هم مینویسم.. سیگار و موسیقیِ بیکلام بهترین همنشینهایِ من، بهنگام نوشتناند.. اُبهت خاصی بر من میبخشند، احساس میکنم حال نویسنده بزرگی باشم و کلماتِ بهتری به انتخابم میآیند.. کشیدنِ سیگار برای من، شکلی از ارگاسم است، حد نهایی لذت، درست زمانی که او را با حالتی شهوانی میمکم و در او خاکستر میشوم..
گویی کاویدنِ کلمات، بدونِ بوسیدنِ سیگارها ممکن نیست.. در این کنشِ اروتیک، هنگامِ مکیدن، کلمات با سهولت بیشتری خلق میشوند، انگار چیزی از او در من دمیده میشود، من میمکم و او که در لباسی سفید رنگ که به حاشیه ای قهوهای، آراسته شده است، دود میشود.. او مرا به اصلِ خودم بازمیگرداند، سوختن و دود شدن، نقطه اشتراکِ ماست.. من این کامِ تنهایی را به پُکِ عمیقی که از آنها میگیرم مزه مزه میکنم و دود شدنشان را به تماشا مینشینم.. این منم که در آنها دود میشوم..
این موجودِ کوتاه قامت امّا راسخ، بیآنکه خمی به اَبرو آوَرد، به آرامی دود میشود تا من کمی اندیشه کنم.. گاه به این پرسشِ عظیم میاندیشم که آیا این منم که در او دود میشوم، یا اوست که در من به تقلیل میرود؟ این پرسش مرا به قعر پاکت خالی سیگاری میکشاند که در سطل زبالهام جا خوش کرده، گویی سیگارهایی که کنون در این پاکت نیستند، همگان در من دمیده شدهاند و میبایست جای خالیشان را با پاکتی دیگر، پر کنم.. آیا این شکلی از خیانت به خود نیست؟ من سیگارهایی که خودم در آنها دود شدهام را با بوسه به سیگارهای دیگری پر میکنم.. آیا این لودگی در بوسیدنِ سیگارها و مکیدن بی وقفه آنها شکلی از شهوترانیِ لاقید نیست؟ اما هرچه باشد من این لجاجت با خود را، همواره به همراه دارم، که از هیچ فرصتی برای بوسیدنشان فروگذار نباشم، خودم را دود کرده و در فضا فوت کنم..
@Kajhnegaristan