«زن کجاست؟ آیا اصلا چیزی به عنوان زن در تاریخ وجود دارد؟».. |بخش دوم|

«زن کجاست؟ آیا اصلاً چیزی به عنوان زن در تاریخ وجود دارد؟»

|بخش دوم|

از آنجائیکه مرد آشکارا فعال، قائم به ذات و تولیدگر پنداشته شده است، پس با این حساب چگونه زن می توانست در تاریخ جایگاهی را به خود اختصاص دهد.
این تناقضات در مورد زن در نهایت به تمام تضادهای نظام فرهنگی میان بر می زند. اینها حاصل دوگانه انگاری و تضادهای کلاسیک و طبقاتی هستند. مرد/ زن به طور اتوماتیک یاد آور معنی بزرگ/ کوچک، مهتر/کهتر است… یعنی به معنی والا/پست ،تاریخ/طبیعت، حرکت/ سکون. در واقع تمام نظریات فرهنگی، تمامی تئوری های اجتماعی، و سراسر اجزاء نظام های نمادین-یعنی هر چیزی، در این دوآلیسم متفق القول اند .تمام چیزهایی که با گفتمان، هنر، مذهب، خانواده، زبان نظام یافته اند و هر چیزی که ما را اشغال کرده و حتی هر چیزی که برپایه آن عمل می کنیم؛ همگی اینها حول تضادهای طبقاتی سازمان دهی شده اند که آن هم در نهایت به تضاد مرد و زن بر می گردد. تضادی که به تقویت کردن این اختلاف (بین زن و مرد) دامن می زند. این تفاوت توسط گفتمان فرهنگی همچون یک «امر طبیعی» وضع شده و ناظر بر تفاوت بین فعالیت و انفعال است .
چنین گفتمانی همواره در این مسیر بازتولید می شود و این تضاد خود را در یک «زوج» نشان می دهد. یک زوج در معرض تضاد، کشمکش و ستیزه قرار دارد… یک زوج همواره درگیر نوعی مبارزه است. من به این خاطر بر اهمیت این تضاد به عنوان یک زوج تاکید می کنم که این همه را در قالب یک کلمه نمی توان گفت. اگر چه هر چیزی در نهایت به کلمه ختم می شود: «همه چیز کلمه و تنها کلمه است». برای آگاهی از کلمه زوج-زوجی که همه این تضادها را شامل می شود- باید به این حقیقت اشاره کنیم که ما برپایه همین تضادها و کلمه زوج است که می توانیم اقدام به عمل کنیم؛ البته اگر ما قایل به ساختارشکنی و دگرگونی فرهنگ باشیم. یک زوج به مثابه زمینه و جایگاه کشمکش فرهنگی، و همین طور در مقام زمینه و جایگاه مطالباتی، بر سر دگرگونی و تغییر شکل کامل -در رابطه بین یک فرد با دیگری- پافشاری می کند. از این رو ما همیشه خواهیم توانست برپایه همین تضادِ ما بین یک زوج عمل کنیم؛ بر پایه یک پرسش، مثلاً پرسشی در این مورد که: ارتباط یک زوج کاملاً متفاوت چگونه خواهد بود ،یا به پرسش کشیدن عشقی که صرفاً در مقام یک پوشش ،یک حجاب، پرده بر این نبرد دائمی می افکند.
گفته های من نیز دست آخر به قالب کلمه در می آیند: ما باید فرهنگ را نیز از طریق کلمه اش دریابیم. فرهنگ ما را به درون کلمه اش، به درون زبان می افکند. از این رو شما درمی یابید که چرا من فکر می کنم هیچ تامل سیاسی ای قادر نیست از دست تامل در زبان ،و عمل کردن بواسطه زبان خلاصی یابد.

▪️هلن سیکسو| Helene Cixous|ترجمۀ مهدی سلیمی


@Kajhnegaristan