✍ افسانه اسلامی …. شب

#شعر
✍ افسانه اسلامی



شب
در هیاهوی شرجی تابستان
نقشه سیاهش را
نرم
نرم
نرم
در ذهن خسته شهر
می گستراند

ذهنی نیمه روشن
تشنه ی بیداری است

فکری
بر خاکستر سلولهای خود
به عزا نشسته

خوابی
در شُرُفِ دیدن است
و آشی
در شعله ی پختن

ماه
این مترسک بی جان
وامدار خورشیدی است
که سالیان دراز
در چنگال دیو تاریکی است

فردای بلندقامت را
در زندان کاغذی کوته قدان
رها نکنید...


@Kajhnegaristan