«شبح ایدئولوژی بسان واقعیت». قسمت دوم/ ایدئولوژی به عنوان شیوه‌ی فهم

"شبح ایدئولوژی بسان واقعیت"
قسمت دوم/ ایدئولوژی به عنوان شیوه ی فهم
✍ رضا مجد


گره یا بن بستی که نظریه پردازی مارکسیسیستی با آن درگیر است دقیقا شیوه ی فهم افراد در نسبت با جامعه است، این که یک فرد به شکل یک فرد چگونه قوام یافته و ساخته می شود، مارکسیسم در ارائه ی درک درستی از سازوکار جامعه موفق بوده ولی وقتی صحبت از فهم سازوکار افراد در شکل فردی آن است حرف چندانی برای گفتن ندارد، و این خلاء نظریه پردازی دقیقا جایی است که پای کسی مثل لاکان را برای تکمیل نظریه ی منسجمی از چگونگی برساخت فرد یا سوژه و سوبژکتیویته وسط می کشد، این همان کاریست که متفکران چپ معاصر مثل ژیژک و لاکلائو و موفه می کنند، استفاده از نظریات لاکان برای یک روایت کلان از فرد و جامعه. و نقد ایدئولوژی به عنوان شیوه ی فهم افراد از رابطه ی خود با جامعه. چیزی که مارکسیسیسم در نقد ایدئولوژی از قلم می اندازد و جدی نمی گیرد استفاده ی سرمایه داری از فرایندهای غریزی و روانشناختی افراد است و نیز دست کاری سلایق و ذائقه های افراد و جهت دهی آنها به سمت و سوی خاص. کمبود و نداشتن نظریه ی منسجم در باب این فرایندها یکی از نقاط ضعف مارکسیسیسم کلاسیک است. بر گردیم به بحث ایدئولوژی؛ گفتیم که دو نظریه ی عمده در مورد ایدئولوژی مطرح است که یکی ایدئولوژی را زیاد جدی نمی گیرد و آن را نوعی اشتباه در دریافت و خطای معرفتی می داند که با تصحیح تفکر و آگاهی می توان از دست ایدئولوژی خلاص شد، و در نظریه ی دیگر ایدئولوژی به حدی بسیط و گسترده است که گویی خلاصی از آن ممکن نیست، چرا که معتقد است که این خود ایدئولوژی است که به عنوان افق تفکر عمل می کند و تفکر تا جایی کار می کند که این افق ترسیم می کند، در اینجا واقعیت کاملا ایدئولوژیک است و توان فهم و تفکیک ایدئولوژی از واقعیت نیست.
اولین و اساسی ترین تعریف از ایدئولوژی را مارکس به دست داد، آنهم در قالب یک چنین جمله ای؛ "آنها بر آن آگاه نیستند، اما آن کار را می کنند". در اینجا ایدئولوژی به عنوان یک مساله ی معرفت شناختی مطرح می شود، واقعیتی است ولی درک ما از آن واقعیت به وسیله ی ایدئولوژی تحریف شده است، یا ایدئولوژی همان تحریف است. اگر ایدئولوژی را به این معنا بگیریم کارهایی که ما می کنیم، از تحصیل در دانشگاه تا کار در کارخانه و شرکت در رای گیری همه به نوعی در خدمت تثبیت و تداوم وضعیت موجود قلمداد می شود، و ما بدون اینکه بدانیم، "چون ادراک ما توسط ایدئولوژی مخدوش شده"، در حال روغن کاری چرخ های سرمایه داری هستیم. ما فکر می کنیم که با رعایت کردن قوانین، با شرکت در رای گیری، با تحصیل در مدرسه تا دانشگاه، و کار در یک شرکت یا کارخانه، داریم به خود و وطنمان خدمت می کنیم، در حالی که از منظر نقد ایدئولوژی مارکسیسیستی، ما در حال محکم تر کردن پایه های سلطه و اقتدار هستیم.
ادامه دارد...
@Kajhnegaristan