میتوانیم به مثالهایی از فرهنگ عامه اشاره کنیم، فرهنگی که به نظر میرسد بیش از پیش مجذوب این جنبه‌ی سوپراگویی اخلاق مندی گشته است

میتوانیم به مثالهایی از فرهنگ عامه اشاره کنیم، فرهنگی که به نظر میرسد بیش از پیش مجذوب این جنبه ی سوپراگوییِ اخلاق مندی گشته است. برای نمونه، "ترمیناتور 2 " را در نظر بگیرید. ترمیناتور ابتدا به مردم کمک میکند تا هر آنچه را که میتواند در آینده منجر به اختراع ماشینهایی نظیر ترمیناتور ( و در نتیجه منجر به فاجعه، و فوران شر رادیکال) شود از صحنه روزگار محو کند. در پایان، خود ترمیناتور باقی میماند، یگانه مدلی که میتواند برای رمزگشایی تمامی مراحل ضروری در جهت تولید چنین سایبورگهایی به کار آید. او/آن خود را به داخل استخری از فلز مذاب می اندازد تا نوع بشر را از فاجعه نجات دهد. همین نوع خودکشی در "بیگانه 3 " نیز رخ میدهد. ریپلی ابتدا تمامی بیگانه ها را یکسره از بین میبرد، تنها در پایان متوجه میشود که آخرینِ آنها درون خود وی به سر میبرد. برای از بین بردن این آخرین بیگانه، باید خود را بکشد- باید «غریبه» درون خودش را نابود کند، آخرین بقایای امر "پاتولوژیک" را در خودش ریشه کن کند.

آلنکا زوپانچیچ؛ اخلاقیات امر واقعی، کانت و لاکان، ترجمه علی حسن زاده، نشر آگاه، 1396، صفحه 117

@Kajhnegaristan