«هرمنوتیک‌های سوءظن»

« هرمنوتیک های سوءظن»

در دوران سرمایه داری، عصری که در آن خدا مُرده است، دیگر رابطه اجتماعی متضمن عهد و میثاق وجود ندارد؛ صورت ظاهر و بازنمایی( semblance) در معنایی لکانی آن در هم فروریخته است.ما به بدن های مرتبط با اشیای ٕ ارضا کننده ،نیازها، ذائقه ها و آرزومندی ها تقلیل یافته ایم. منظور ما از صورت ظاهر و بازنمایی، ارزشهای بزرگی چون عدالت، زیبایی، رهایی انسان، جهانشمولی، حقیقت ،خوبی و مانند اینهاست.اینها ارزشهایی بودند که ما با اتکا به آنها می توانستیم از جهان گسست کنیم اما تاکنون با یک جهان برهنه و عریان رها شده ایم؛ جهانی که در آنها تمام ارزشهای مذکور بعنوان «راه های فریب» نگریسته می شوند.
در عوض، همه چیز به مثابه پویش های میل، قدرت و نیاز دیده می شوند، آنچه که تعجب برانگیز است درجه ای است که هرمنوتیک های سو ٕظن در این فروپاشی دخیل بوده اند.
در همه جا ما با سو. ٕظن، یک راز کثیف را پشت سر آنچه که بالاترین است نشان می دهیم: یک انگیزه یا میل تیره و/ یا شکلی از سرکوب را. نکته کنایی ماجرا این است که ما خود را به این شکل از نقد تحت عناوینی چون عدالت، رهایی انسان و حقیقت متعهد می دانیم. آنهم به منظور پیدا کردن ارزشهای کارکردی که در عوض فریب دادن یا لباس مبدل پوشیدن ، فقط ما را به سمت جلو روانه سازند. ما بطرز ناامیدانه ای تلاش می کنیم بر سر اعتقادات به این چیزها باقی بمانیم. اما، به قیمت سقوط در نوع خاصی از بدبینی که بازی تاریکِ قدرت و میل را پشت سر هر کدام [از این ارزشها] مشاهده میکند.ما فکر می کنیم همه آنها در نهایت ساختگی و ریاکارانه هستند و این ما را به فریاد زدن در درون خلا. ٕ رهنمون میسازد، جایی که دیگر قادر به ادامه دادن نیستیم.

کُلت سولر، هیجان های لکانی،۲۰۱۵، راتلج


@Kajhnegaristan