اندوه خصیصه‌ای معرفت شناختی دارد.. ✍🏼آرش حیدری …آنچه پر واضح است هراس عمیق جهان مدرن از مرگ است

اندوه خصیصه ای معرفت شناختی دارد.
✍🏼آرش حیدری


آنچه پر واضح است هراس عمیق جهان مدرن از مرگ است. مرگ به مثابۀ امری غیر طبیعی، هراس آلود و هولناک به تبعیدگاهی در بیرون شهر فرستاده میشود. عنصری که دربطن زندگی میلولد و در نظم بوروکراتیک مضمحل میشود. بوروکراتیزه کردن مرگ و هراس از مرگ تا به حدی بسط می یابد که سوگواری نیز به مثابۀ یک امر آسیب شناختی تئوریزه میشود. ترس از اندوه و بر طبل شادکامی کوفتن لزوماً آن حکمت شادان نیچه ای نیست بلکه قسمی ابتذال افسارگسیخته است که در انکارِ زندگی در تمامیتش ریشه دارد. زندگی بدون مرگ چیزی نیست جز دروغی بی کران. انکار زندگی یعنی انکار مرگ و بیرون راندن همۀ عناصر متصل به مرگ از جهان نمادین و پاستوریزه. اندوهباریِ داغ دیدگان لزوماَ قسمی مرض و آسیب روانی نیست، لزوماَ یک پدیدۀ گذرا و طبیعی هم نیست. مسئله دقیقا در اینجاست که این اندوه میتواند وجهی معرفت شناختی داشته باشد. اندوه لزوماَ افسردگی به معنای روانپزشکیش نیست بلکه شیوه ای است از مواجهه با جهان و فهم جهان. در ستایش اندوه میتوان قلم فرسایی ها کرد و بدیهی است اندوه به این معنا لزوماَ ناله و مویۀ عرفی نیز نیست. در بطن اندوه وجهی به شدت رادیکال خفته است که جهان را به گونه ای دیگر معنا میکند. شیوه ای از پس زدن همۀ آنچه تلاش میکند معنایی کاذب به جهان فراافکند. اندوه، خاصه اندوه ناشی از از دست دادن عزیز، همان لحظه ای است که جهان با بی درو پیکری همیشگیش به سوی تو هجوم میاورد و در اینجا هیچ ستون و تکیه گاهی نیز وجود ندارد تا جهان را دوباره معنا کند. در این تجربه، اندوه یعنی مواجه شدن با جهانی پر از چیز و تهی از معنا. از درون اندوه است که امید و انتظار دوباره صورت بندی میشوند. بدین ترتیب شادکامی در آن معنای مبتذل روانشناسی عامیانه نه زیست امیدوارانه ای به بار خواهد آورد و نه معنایی به جهان میبخشد. تنها تجربۀ اندوه است که جهان را با بیمعنایی عظیمش بالا میاورد و تکلیف هولناکِ معنابخشی به جهان را فرمان می دهد.

@Kajhnegaristan